web 2.0

Thursday, October 29, 2009

اسناد و مدارک تاریخی جزایر و بنادر «خلیج فارس»

علی‏سینا برقک*، واحد برقک**

* کارشناس تاریخ

** کارشناسی مهندسی مکانیک

چکیده: خلیج فارس دریای پربرکت ایران است. از زمانی که پارسیان نیک‏اندیش و توانمند فرمانروایی گسترده‏ی خویش را بر پهنه‏ی گیتی آغاز نمودند، این دریا بدین نام خوانده شده است. نام خلیج پارسیان از همان آغاز در نوشته‏های باستانی ایرانی و دیگر ملل دیده می‏شود. در طول تاریخ ایرانیان حاکمان بلامنازع این آب‏ها بوده‏اند. از زمان آغاز دوره‏ی استعماری، کشورهای اروپایی، دست‏اندازی به این آب‏های ارزشمند را آغاز کردند. در پی ملی شدن صنعت نفت ایران و شکست انگلستان در چپاول ذخایر نفتی کشور، توطئهی تغییر نام آبهای جنوب، آغاز گردید. این توطئه، در همان زمان با عکسالعملهایی مواجه شد. پس از انقلاب نیز بار دیگر در سالهای اخیر، استعمارگران این ترفند شکست خورده را در پیش گرفته و به حملات فرهنگی دست یازیدند. این مقاله پاسخی است به این توطئه‏ی شوم و حقیرانه.

کلمات کلیدی: خلیج فارس - خلیج عربی - اسناد و مدارک

1- مقدمه

«خلیج فارس» یا بنام تاریخی و دیرینه‏ی آن «دریای پارس» در واقع عبارت است از‏ یک خلیج یا پیشرفتگی وسیع آب در خشکی در بخش جنوب غربی قاره‏ی آسیا و شمال شبه جزیره‏ی عربستان و جنوب فلات ایران. این خلیج در واقع شاخه‏ی شمال غربی اقیانوس هند است که به واسطه‏ی دریای عمان به آن مرتبط شده است.

«خلیج فارس» در جنوب ایران بین ͦ 24 و ΄30ͦ:30 عرض شمالی و ͦ48 و ΄25ͦ:56 طول شرقی از نصف‏النهار گرینویچ قرار دارد و از جمله دریاهای کوچکی است که از لحاظ طبیعی و ساختمانی با سایر دریاهای اطراف خود متفاوت است. وسعت آن حدود 232850 تا 251226 کیلومتر مربع می‏باشد که تقریبا نصف دریاچه‏ی خزر است ولی عمق آن کم است. بنابراین در شمار دریاهای کم‏عمق جهان مانند «خلیج هودسن»، «دریای بالتیک» و «دریای شمال» محسوب می‏شود]1[. حدود 1234"> آن دارای عمقی کمتر از 36 متر و 1214"> آن به عمق 73 متر است. عمیق‏ترین قسمت «خلیج فارس» در 15 کیلومتری تنب بزرگ، حدود 92-93 متر گزارش شده است و به سمت رأس «خلیج فارس»‏ یعنی خوزستان و «خور موسی» و «خور عبداله» به تدریج کم می‏شود و به 35 متر می‏رسد]2[.

رودخانه‏های اروندرود، کارون، کرخه، جراحی (مارون)، مند، دالکی، مهران، زهره (هندیجان) به «خلیج فارس» می‏ریزند. طول آن از محل اروندرود تا هرمز به 800-850 کیلومتر می‏رسد. بیشترین عرض آن در رأس «المسندام» 350-375 کیلومتر و کمترینِ آن در تنگه‏ی هرمز و 50-75 کیلومتر است.

2- از قدیم‏ترین ایام تا آغاز دوره‏ی هخامنشی

در هزاره‏ی سوم پیش از میلاد که ایلامی‏ها اسنادی را در تاریخ باقی گذاشته‏اند نشان می‏دهد که در آن زمان جنوب غربی خوزستان در کنار دریاچه‏ای از آب شور واقع شده بود که آب‏های چهار رود کرخه، بالا رود، دز، کارون امروزی و بخشی از آب‏های دجله به آن می‏ریخت]3[. در حدود 2700 ق.م همزمان با تمدن‏های بین‏النهرین، تمدن‏ ایلامی سرزمین ایران و ساحل خلیج فارس تا رود دجله را در تصرف داشت. در طول تاریخ بیش از دو هزار ساله‏ی ایلامیان اگرچه بعضی مواقع بین‏النهرینی‏ها مناطق ساحلی را تصرف می‏کردند ولی مردم ایلامی با عقب‏نشینی به مناطق کوهستانی زاگرس و بازسازی سیاسی با ایجاد وحدت، مجدداً سرزمین‏های خود را باز پس می‏گرفتند. با فروپاشی حکومت ایلامیان به دست «آشور بانی پال» شاخه‏ی دیگری از ایرانیان قدرت را به دست آوردند و حکومتی مقتدر تشکیل دادند که به امپراطوری هخامنشی (پارس) مشهور شد.

در طول دوره‏ی ایلامی که زمانی طولانی را شامل می‏شود، سومرییان، اکدیان، بابلی‏ها، آشوریان هرکدام به تناوب بر دامنه‏های غربی زاگرس و شرق بین‏النهرین فرمان می‏راندند. ساحل خلیج فارس در جنوب بین‏النهرین محل نزاع ایلامیان و این دولت‏ها بوده و به طور دوره‏ای حاکمیت آن بین این دو گروه دست به دست می‏شده است. آشوریان و ایلامیان از این آب‏ها با نام «دریای پایین» یاد می‏کردند. همچنین در کتیبه‏های آشوری، برای نخستین بار از این آب‏ها با عنوان «مرتو» (تلخ رود) نام برده شده است]4[. بین‏النهرینی‏ها در کتیبه‏های خود از آب‏های جنوب با نام‏هایی چون «تالاسا»، «مر»، «کلپس» و «دریا» نام برده‏اند.

«خونیرس» ‏یا «حنیره» ]5[ یا «فراخکرد» همان «دریای پارس» است ]6[

هنگامی که ابوالخیر در کتاب خود «کوش نامه»، گستره‏ی سرزمین ایران را به نظم می‏آورد، از دریای پارس نام می‏برد و سرزمینی را به تصویر می‏کشد که از رود جیحون تا کوفه کشیده می‏شده است:

ز جيحون برو تا به درياي پارس همان «کوفه» از مرز ايران شناس]7[.

همچنین در این کتیبه‏ها اشاره‏ای به جزیره‏ای به نام «نی دوک کی» (دیلمون) دارد که اگر چه حدس اولیه بر بحرین بوده است اما آثار محدوده‏های شهری دیلم، هندیان، سینیز، مهرویان، گناوه، ریو اردشیر، همه‏ی حدس‏ها را رد کرد و موید این موقعیت جغرافیایی می‏باشد]8[.

3- از آغاز هخامنشی تا سقوط ساسانی

از حدود 744ق.م به بعد که پارس‏ها در فارس ساکن شدند مناطق ساحل دریا به نام آنها، پارس (فارس) خوانده می‏شد]9[. آریایی‏های پارسی از کناره‏ی زاینده‏رود تا ساحل «خلیج فارس» ساکن بودند]10[. پارس‏ها در دره و دشت‏های فارس جدید ساکن شدند که حدود جنوب آن‏ها «خلیج فارس» (دریای پارس) بود]11[. پارسوماش قسمتی از سرزمین پارس است]12[ که در کرانه‏های شرقی خلیج فارس بود]13[ و چیش پش در آن سرگرم بهره‏برداری سیاسی از فرصت بدست آمده بود]14[. با فروپاشی ایلام و قدرت گرفتن کورش دوم جد کورش بزرگ که در منطقه‏ی پارسوماش در سال 648 ق.م با سردمداران آشوری نشست و اعلام وفاداری نمود]15[ و بدنبال آن با وحدت انشان و ایلام بوسیله‏ی کوروش کبیر و دوران تشکیل امپراطوری بزرگ هخامنشی ایران متشکل از نوزده تا سی ایالت یا ساتراپ بود که از هندوستان تا یونان را در تصرف داشتند و تمامی مناطق بین‏النهرین و حاشیه‏های خلیج فارس جزو این امپراطوری بودند که تا آخرین روزهای سقوط ساسانیان بنام پارس مشهور و در قسمت نیمروز بود و این آبگیر بنام خلیج فارس (پارس) بوده است]16[.

در دوره‏ی هخامنشی و به قدرت رسیدن کورش سوم (بزرگ) و بخاطر ساحل زیاد زادگاه و خاستگاه قبایل پارسی با دریای پایین، بعداً دریای پارس و خلیج پارسی به نام این قوم و دریای پارسی و خلیج پارس مشهور شد و بعضاً به آن، «آب‏های جنوب» و «دریای جم» و «دریای ایران» (ایرانشان) و «دریای پارس» نیز می‏گفتند.

با اقدامات داریوش در سال517 ق.م و حفر کانال میان دریای سرخ و مدیترانه از طریق رود نیل مدیترانه به اقیانوس هند متصل شد و «خلیج فارس» به عنوان دریایی که از پارس می‏آید به نام «درایه تیه هچا پارسا آ‏ئی تی» ‏یعنی دریایی که از پارس می‏آید (سر می‏گیرد) منظور دریای پارس همان «خلیج فارس» بوده است و هرودوت «دریای سرخ» (بحر احمر) را به نام «خلیج عربی» آورده است]17.[ قابل ذکر است که عنوان‏های «خلیج فارس» و «خلیج عربی» را نخستین بار ‏یونانی‏ها اطلاق کرده و به کار برده‏اند، بنابراین باید گفت که در این نام‏گذاری عامل ایرانی، فارسی ‏یا عربی، قحطانی دخالتی نداشته است]18[.

در متون مدون تاریخی از 559 تا 330ق.م این خلیج به عنوان دریای پارس بوده است. ناوگان دریایی پارس در زمان داریوش در خلیج پارس (دریای پارس) از اهمیت بسزایی برخوردار بود و از همین جا مسیر آبی دریای پارس تا انتهای دریای سرخ و بحر احمر پیموده و به دریای مدیترانه می‏رسید. آنطور که خود نوشته است: "من پارسی هستم" و از پارس مصر را گشودم و فرمان کندن این ترعه را دادم از رودی که از مصر روان است و به دریایی که از پارس می‏آید پس از این جوی کنده شد چنان که من فرمان داده‏ام و کشتی‏ها از مصر به پارس آیند از این آبراه چنان که خواست من بود. در «سیاحت‏نامه»‏ی فیثاغورث فصل 102 تا 110 در شرح سفر‏های خود در معیت داریوش از شوش تا تخت جمشید که به قول وی زیبا‏ترین بنای جهان است اشاره به ناوگان داریوش و مسیر آن از دریای پارس تا مدیترانه دارد.

دکتر مشکور تقسیمات کشوری در عصر هخامنشیان را 19 قسمت نام برده است و پنجمین ناحیه را پارس نامیده است که در کتیبه‏ی داریوش پارسه و در کتاب هرودوت «پرسر» و استرابون «پرسیس» آورده‏اند و موسی خورنی پارس و اصفهان را‏ یک ایالت آورده است و از جنوب «خلیج فارس» و از مغرب به خوزستان و سلسله کوه‏های بختیاری و از شمال به ماد بزرگ و عراق و از شرق به کرمان محدود بوده است و پایتخت آن را شهر «پارسه» که یونانیان پرسپولیس می‏گفتند بود]19[. اشکال ولایت و دریای پارس نیز در تقسیمات آن ولایت آمده است]20.[

در دوران بعد از هخامنشی تا سقوط ساسانی استرابون از 58ق.م تا 25م در نوشته‏های خود مکرر «خلیج فارس» ذکر کرده است. استرابو و بعضی از مؤلفین ساحل کرمانیا را داخل «خلیج فارس» به حساب آورده‏اند]21[ و کرمان رو به «خلیج فارس» پیچ می‏خورد و تا به سرحد پارس ادامه دارد و پس از کرمان است و بخش عمده‏ی این سرزمین در ساحل خلیجی واقع است که به اسم آن سرزمین به «خلیج فارس» مشهور است]22[.

1- بطلمیوس جغرافی‏دان‏ یونانی قرن دوم در کتاب خود «خلیج فارس» را به نام «پرسیکوس سینوس» که دقیقا به معنای «خلیج فارس» است نام برده است.

2- کوینتوس کورسیوس روفوس مورخ رومی ‏قرن اول میلادی «خلیج فارس» را به نام «آبگیر پارس» خوانده است.

3- دیودور سیسیلی عقیده دارد که فینیقی‏ها را نیز باید از دریا‏نوردان قدیم فارسی دانست.

4- فلاویس آریانوس در قرن دوم میلادی نام «پرسیکوس کاپیتاس» که ترجمه‏ی صحیح و دقیق خلیج فارس است را بر این دریا گذاشته است]23[.

5- در بخش پنجم اوستا شماره‏ی هجده فرگرد آمده است: "من اهورامزدا آب‏ها را به دریای «پوئی دیگ» باز می‏گردانم چون ایزد تیشتر بر زمین باران آورد «دریای فراخکرد» را در جنوب کوه البرز پدید آورد و شش دریای دیگر نیز پدید آورد." در جنوب «پوئی دیگ» «خلیج فارس» میان این دریا و «دریای فراخکرد» اقیانوس هند و «دریای سدوسن»، «دریای مکران» قرار گرفت و دریای «پوئی دیگ» از این راه به دریای «فراخکرد» راه دارد. از مستندات یونانی و ایرانی چنین برداشت می‏شود که در سراسر آب‏های ساحلی جنوب «دریای پایین» سه قوم عمده‏ی آریایی به ترتیب از شرق، پارت‏ها، مکرانی‏ها و کرمانی‏ها و در مرکز پارس‏ها و در غرب ایلامی‏ها و خوزی‏ها ساکن بوده‏اند و پارس‏ها به دلیل ساحل زیاد و دریا‏نوردی و امپراطوری قوی شهرت بیشتری داشتند و چون در اسب‏سواری این دسته از آریا‏ها مهارت داشته و دارای اسب‏های مشهور بودند و فُرس‏سوار «فارس» مشهور شده‏اند زیرا عرب‏ها به آنها چنین می‏گفتند از طرف دیگر به علت عدم تلفظ حرف «پ» در زبان عربی «ف» جایگزین «پ» شده و فارس نامیدند به همین خاطر اسب و سرو در تمام نماد‏های فرهنگ و تمدن ایران قدیم بخصوص در تخت جمشید و نقش رستم بکار رفته است.

دوران قبل و بعد از مسیح به دریای سرخ (بحر احمر) گاهی «خلیج العربی» اطلاق می‏شده است]24[ و نام «خلیج فارس» در همه‏ی زبان‏های زنده‏ی دنیا از دوران‏های گذشته تا کنون پذیرفته شده است و جاری و مورد استفاده بود و همه‏ی کشور‏های جهان این دریای ایرانی را به زبان خود «خلیج فارس» (پارس) می‏خواندند]25[.

در نامه‏ی «کرتیر» موبد موبدان زمان بهرام دوم، آذران در پارس که در جنوب به خلیج فارس محدود است نوشته شده است]26[.

بر اساس نامه‏ی «تنسر» زمین چهار قسمت است که جزء چهارم آن منسوب به «پارس» است و لقب «بلادالخاضعین» دارد. میان «جوی بلخ» (آمودریا) تا آخر بلاد «آذربایجان» و «ارمنیه» (ارمنستان)، فارس است و فرات و خاک عرب تا «عمان» و «مکران» است]27[.

4- دوره‏ی اسلامی تا آغاز قاجاریه‏

در دوران بعد از سقوط ساسانیان و در تمام زمان حاکمیت خلفای راشدین، اموی و عباسی و حکومت‏های ترک وابسته و مستقل و دوران اقتدار صفوی تا زمان قاجاریه این آبگیر متعلق به حکومت‏های حاکم بر ایران بوده است. که منابع جغرافیایی و تاریخی در زیر بنام خلیج فارس اشاره دارند.

ولایت پارس منسوب است به پارس و پارس منسوب است به «پهلو» و پهلوی بدین سبب پهلو و پارس ولایتی است سخت نیکو، هم سهل و هم جبل و هم بر و هم بحر و هرچه سردسیرها و گرمسیرهاست جمله در پارس ‏یابند که ‏یکی از حکما در جواب حجاج گفت: "جبالٌ و رجالٌ فیها من کل بلدٍ و بلدُ"‏یعنی کوه‏هاست و مردانند مانند هر شهری که در جهان است. آنجا شهری هست و همیشه مردم پارس را «احرار‏الفارس» نوشته‏اند؛‏ یعنی آزادگان پارس و پیغمبر‏(ص) گفته است: "ان الله خیرتین من خلقه، من العرب قریش و من العجم فارس." ]28[ و چند جا در قرآن پارس آمده است ]29[ و «پیشدادیان» را نیز از «ملوک فرس» نامیده و «خلیج فارس» و دریای عمان نیز به نام آن فارس نامیده شده است]30[ و حدود فارس را از جنوب محدود به «خلیج فارس» نام برده است]31[.

در کتاب‏های تاریخ و جغرافیای دوره‏ی اسلامی‏، اسامی ‏این خلیج بنام «بحر فارس»، «البحر فارس»، «خلیج الفارس» («خلیج فارس») ‏یاد شده است]32[.

پژوهشگران و مورخان و جغرافیدانان دوره‏ی اسلامی ‏همه در کتب خود در این موضوع متفق‏القول هستند و آورده‏اند‏ "‏این دریا که از سند و کرمان تا فارس ادامه دارد از سیراف و گناوه، مهرویان و سینیز و هندیان و معشور و عبادان می‏گذرد و به بصره ختم می‏شود در میان همه‏ی این سرزمین‏ها بنام فارس خوانده می‏شود زیرا مملکت فارس از همه‏ی کشورها آبادتر و پیشرفته‏تر بوده است و پادشاهان آن، کرانه‏‏های دور و نزدیک این دریا را تحت کنترل خود داشتند". در زیر به عده‏ای از آنها اشاره می‏شود:

· یعقوبی نوشته است برای سفر به چین و خوارزم و تبت اگر از راه دریا روی‏، باید از هفت دریا بگذری که اولین آنها «دریای پارس» است]33[.

· ابن فقیه در کتاب «البلدان» و استخری در «مسالک و الممالک» و ابن حوقل در «صوره الارض» همه نام دریای پارس و «خلیج فارس» را آورده‏اند‏.

· ابن رسته در «الاعلاق النفیسه» نوشته است دریای هند از آن خلیجی به سوی ناحیت پارس بیرون آید که «خلیج پارس» نام دارد‏.

· ابن خردادبه در «مسالک الممالک» «بحر فارس» نامیده است و جغرافیدان ایرانی بنام سهراب می‏نویسد «دریای پارس» دریای بزرگی است]34[ و ابن بطوطه و ابن خلدون ]35[ و همه‏ی محققین و مورخین و جغرافی‏دانان نیز آن را «خلیج فارس» نامیده‏اند.

· مسعودی در «مروج الذهب» ]36[ و مؤلف «حدود العالم من المشرق الی المغرب» «خلیج فارس» آورده‏اند و مؤلف «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، «بحر فارس» نامیده است و حمزه‏ی اصفهانی و طبری و ابن اسیر فارس (پارس) نامیده‏اند.

· ناخدا بزرگ ابن شهریار رامهرمزی در کتاب «عجایب هند»‏، حدود 342ه.ق همه جا «خلیج فارس» را «بحر فارس» آورده است‏.

· «دریای پارس» بزرگ‏تر و دراز‏تر و پهن‏تر از همه‏ی دریاهاست]37[.

· «مجمل التواریخ» در تقسیم زمین و اقالیم و حدود ایران یک قسمت را دریای پارس آورده است]38[.

· ابن بلخی «بحر فارس» و زکریای قزوینی دریای پارس آورده است‏. شمس‏الدین ابو عبدالله محمد بن ابیطالب الانصاری الدمشقی الصوفی در کتاب خود «بحر فارس» «خلیج فارس» نامیده است و ادریسی «خلیج سبز دریای پارس» نامبرده است]39[.

· راولینسن، دوبده، سرجان ملکم همه بنام «خلیج فارس» نامیده‏اند.

· کتاب «خلیج فارس» ویلسن‏ یکی از مهمترین منابع مکتوب در اهمیت «خلیج فارس» و راه‏های ارتباطی آن می‏باشد‏.

· رود زهره در جنوب ارجان‏، ناحیه‏ای از فارس بین سینیز و مهرویان به «خلیج فارس» می‏ریزد و قسمت‏های ثروتمند ارجان مثل گناوه و سینیز در منطقه‏ی ساحلی «خلیج فارس» می‏باشد]40[. ابن خردادبه ضمن مشخص کردن مرزهای ارجان رود مارون (طاب) را مرز غربی آن معرفی کرده و این رود به «خلیج فارس» می‏ریزد]41[.

در نتیجه‏ی خبط و خطای شاه اسماعیل صفوی در حاکمیت ایران و اختلافات شیعه و سنی و استفاده‏ی سلطان سلیم از این فرصت با تشویق ملا ادریس‏، معاهدات بی اساس و دلفریبی بسته شد که قسمت عمده‏ی اکراد با شدت اتصالی که با پارس داشتند از ایران مجزا و به دولت ترکیه ملحق شدند.

شاه عباس بزرگ توانست با تجهیز نیروهای دولتی به رهبری الله وردی خان حاکم فارس، سلطه‏ی استعماری پرتقالی‏ها را از جزایر و بنادر «خلیج فارس» پاک کرده و بندر مهم «گمبرون» (عباس) را به تصرف درآورد. پس آن نیز به هیچ دولت استعماری اجازه‏ی نفوذ و بهره‏برداری استعمارانه داده نشد.

آثار خرابه‏های «امازاده عبدالله» در میانه‏ی هندیجان و بندر دیلم در‏ یک فرسخی بندر دیلم واقع است و نمایانگر آن است که تجارت عربی فارس و اصفهان از راه دهدشت توسط این بندر انجام می‏گرفته است و آثار ساختمانی راه باستانی در کوهستان کوه‏گیلویه که از مهرویان به ارجان و از طریق کوه‏گیلویه به اصفهان می‏رفته است از کوهبری و سنگچین کردن گردنه‏ها و پل‏ها در این راه فراوان دیده می‏شود و بلاد بحری ایران شامل مهرویان، سینیز، گناوه و سیراف بوده است]42[.

5- دوران قاجاریه تا زمان حاضر

با شروع قرون نوزده و بیست و رقابت استعماری که میان استعمارگران وجود داشت، بخصوص سه قدرت فرانسه، انگلیس، روسیه که همزمان با ضعف حاکمیت سیاسی قاجاریه در ایران است این قدرتها جهت رسیدن به مراکز مواد اولیه و بازار فروش آسیا و آب‏های گرم خلیج فارس و دریای عمان (فارس) متوجه اهمیت ایران شدند که بدنبال آن با چشم طمع به ایران و ناتوانی حاکمیت مرکزی آن به اقدامات زیر دست زدند:

الف: شروع فعالیت‏های استعماری

با ضعف دولت صفویه و فروپاشی آن و خاص زمان به قدرت رسیدن قاجاریه مشکلاتی به وجود آمد که به موجب آن روس‏ها در پی معاهدات «گلستان» و «ترکمنچای» در زمان فتحعلی شاه بخش‏هایی از شمال ایران را جدا کردند و عثمانی‏ها طی معاهده‏ی «ارز روم» 1262 ه.ق بخش‏هایی از غرب ایران تا بین‏النهرین را تصاحب کردند و انگلیسی‏ها طی معاهده‏ی «پاریس» در زمان صدارت آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه در 1273 ه.ق افغانستان را از ایران جدا کردند. در این شرایط ناتوانی قدرت مرکزی استعمارگران در شمال و جنوب به توطئه‏هایی دست می‏زدند تا هرکدام قسمتی از مناطق شمالی و جنوبی بخصوص آب‏های گرم «خلیج فارس» و جزایر و بنادر آن را به تصرف در‏آورند. حال آنکه نه تنها «خلیج فارس» بلکه بین‏النهرین و تمامی‏کشور‏های عربی از مناطق اصلی پارسیان در زمان هخامنشیان تا آخرین روزهای سقوط ساسانیان به دست اعراب بوده است و «تیسفون» پایتخت ساسانی و «طاق کسری» و ده‏ها اثر باستانی دیگر در بینالنهرین و عراق موید حاکمیت پارسیان و نام «خلیج فارس» است ]43[.

ویل دورانت، راولینسون، دوبده، سرجان ملکم، همه، این خلیج و جزایر و بنادر مربوط به آن را فارس نامیدهاند و ویلسون در کتاب «خلیج فارس» خود قدمت «خلیج فارس» را با همین نام، چنان دیرینه دانسته است و بیان کرده است عدهای معتقدند «خلیج فارس» گهواره‏ی تمدن عالم،‏ یا مبدأ پیدایش نوع بشر است. در سال 1928 در کتاب خود، «خلیج فارس[1]»، آورده است که هیچ آبراهی چه در گذشته و چه در حال حاضر برای زمینشناسان، باستانشناسان، تاریخدانان و جغرافیدانان به اندازه‏ی «خلیج فارس» اهمیت نداشته است. این آبراه که فلات ایران را از شبه جزیره‏ی عربستان جدا می‏کند از هزار سال قبل از میلاد تا کنون از هویت پارسی و ایرانی برخوردار بوده است.

مکان‏های فارس از کرمان تا بهبهان را ساحل «خلیج فارس» می‏نامند]44[.

با توجه به سیاسیت استعماری اروپائیان به خصوص در زمان جنگ، سعی کردند که تنگه‏ی هرمز و جزایر «خلیج فارس» را به تصرف خود درآورند]45[.

یکی دیگر از سیاست های استعماری انگلستان تحریک شیخ مزعل و پس از او خزعل بود که تا سال 1306 شمسی با حمایت استعمار انگلیس ادعای پادشاه عربستان (خوزستان) را می کرد و این استان را عربستان می نامید. که انگلیس و کشور های عربی در رسانه های گروهی و همچنین کمک های مالی تبلیغات گسترده ای را علیه او انجام دادند تا اینکه با به قدرت رسیدن رضا خان شیخ خودسر محمره را سرکوب و خوزستان را که جزئی از ایران و فارس بود به تصرف در آورد و حامیان غربی و عرب او نیز مجبور به سکوت شدند]46[.

ب: ملی شدن صنعت نفت و توطئه‏های استعمارگران

درباره‏ی نام «خلیج فارس» تا اوایل دهه‏ی 1960 هیچگونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی، آسیایی، آمریکایی، دایره المعارف‏ها و نقشه‏های جغرافیایی در تمام زبان‏ها این خلیج به همین نام، پارس (فارس) ذکر شده است. پس از تشکیل شرکت نفت «ایران-انگلیس» و با طرح دکتر محمد مصدق مبنی بر ملی شدن صنعت نفت که در روز 17 اسفند 1329 ه.ش که در کمیسیون نفت به ریاست وی تصویب شد و در روز 24 اسفند به تصویب مجلس شورای ملی رسید و مجلس سنا در 29 اسفند 1329 آن را تصویب کرد شرکت و دولت استعماری انگلیس ابتدا شکایت ایران را در سازمان ملل متحد مطرح کردند که با حضور مقتدرانه و مستندانه‏ی دکتر مصدق، حقانیت ایران به اثبات رسید و شرکت مجبور شد شکایت ایران را به دیوان بین المللی لاحه ببرد. با حضور مجدد دکتر مصدق و روشن شدن حقانیت ایران، قضات دادگاه به ویژه قاضی انگلیسی آن به نفع ایران رأی دادند]47[.

این شکست‏های پیاپی باعث شد تا شرکت و دولت انگلیس، تحریکات و تحریماتی انجام دهند که با مدیریت مدبرانه‏ی مهندس مهدی بازرگان، شرکت روال طبیعی خود را از سر گرفت و انگلیس چارهای جز استفاده از اهرم‏های استعماری در مصادره کردن کشتیهای نفتی ایران در کویت و ژاپن و دیگر کشور‏ها نداشت. از این زمان ابتدا انگلیس به جعل سیاسی «الخلیج العربی» ‏یا «الخلیج» اقدام نمود که کاملاً ریشه‏ی سیاسی داشت]48[. اصطلاح خلیج عربی را برای نخستین بار‏ یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس به نام «رودریک اون» پس از مصادره‏ی شرکت نفت انگلیس و ملی شدن نفت ایران در کتاب «حباب‏های طلایی خلیج عربی» به قصد تفرقه بین ایران و کشور‏های عرب به کار برد و سپس در میان دیگران و به ویژه رهبران افراطی منطقه رایج گشت. روز سیزدهم مردادماه 1337 شمسی، ایران برای نخستین بار در برابر این نغمه‏ی شوم استعماری که ابتدا در مطبوعات عراق و کویت شروع شد و تغییر نام «خلیج فارس» به خلیج عربی را عراق و برخی دیگر از کشورهای عربی و انگلیس مطرح کردند ایران اعتراض خود را به دولت جدید عراق به رهبری عبدالکریم قاسم اعلام کرد. «سر چارلز بلگریو»[2] که بیش از سی سال نماینده‏ی سیاسی و کارگذار دولت انگلیس در «خلیج فارس» بود بعد از بازگشت به انگلستان در سال 1966 کتابی درباره‏ی سواحل جنوب «خلیج فارس» منتشر نمود و در آن این موضوع را برای انگلیسیزبانان مطرح کرد که "عرب‏ها ترجیح می‏دهند «خلیج فارس» را خلیج عربی بنامند" و کتابش را چنین آغاز کرد: "«خلیج فارس» که تازیان اینک «خلیج عربی» گویند". بنابراین سر چارلز بلگریو رودریک اون و نمایندگان شرکت نفتی «بریتیش پترولیوم» از بانیان این تفکر شوم به خاطر شکستشان بودند و این فکر را به مقامات مناطق جنوبی «خلیج فارس» القاء کردند که موجب شد با توجه به سیاست‏های ضد ایرانی عبدالکریم قاسم در عراق و جمال عبد الناصر در مصر به این موضوع دامن زده شود. تصادفی نبود که بلافاصله پس از انتشار کتاب چارلز بلگریو که نام قبلی سواحل جنوبی «خلیج فارس» را (ساحل دزدان) برای کتابش برگزیده بود اصطلاح خلیج عربی در مطبوعات آن کشور‏ها معمول و رایج شد و در مکاتبات رسمی ‏به زبان انگلیسی نیز اصطلاح خلیج عربی[3] به جای اصطلاح خلیج فارس به کار رفت. با وجود این، همه‏ی اسناد و مدارک تاریخی که نمونه‏ی اخیر آن فرهنگ عربی «المنجد» می‏باشد، نام «خلیج فارس» به صورت مجزا از خلیج عربی درج شده است و قرار دادن نام خلیج عربی به جای «خلیج فارس» عملی غیر‏منصفانه و خصمانه و سیاسی بوده است که ابر‏قدرت‏های جهان برای ایجاد نفاق و اختلاف جهت تسلط و دستیابی و بر این منطقه‏ی استراتژیک و ثروتمند نفتی به خصوص پس از شکست در برابر ملی شدن صنعت نفت ایران برنامه‏ریزی و طراحی کردند.

نکته‏ی مهم و قابل تذکر این است که سید محمد علی نوفل معاون دبیر کل وقت اتحادیه‏ی عرب و نماینده‏ی دولت مصر در کنفرانس حقوق بشر تهران در سال 1967 م و 1345 ه.ش‏ یعنی دوران حاد استفاده از نام جعلی خلیج عربی در مصاحبه ای پیرامون نام «خلیج فارس» به خبرنگاران اظهار داشت من کوشش‏هایی را که برای تغییر نام «خلیج فارس» به خلیج عربی صورت می‏گیرد به تمسخر می‏گیرم و آنها را بی نتیجه دانسته و محکوم می‏کنم]49[ و افزود که مطالعاتی درباره منطقه‏ی «خلیج فارس» داشته و در سال 1952 کتابی درباره‏ی آن نوشته است و در همه جای آن از «خلیج فارس» نام برده است.

دبیرخانه‏ی سازمان ملل متحد طی ‏یادداشت مورخه 10 اوت 1984 در پاسخ به نمایندگی دائم ج 1-1 در آن سازمان درباره‏ی استفاده از نام صحیح و تاریخی «خلیج فارس» در متن و مدارک آن نهاد بین المللی تأکید کرده است که "دبیرخانه مایل به تکرار و تأیید این موضوع است که رویه‏ی متعارف این بوده که در اسناد و انتشارات دبیرخانه از اصطلاخ «خلیج فارس» استفاده شود". بدین ترتیب دبیرخانه این کاربرد را که از دیرباز معمول بود، رعایت کرده است. لذا دبیرخانه معتقد بوده است که باید اصطلاح «خلیج فارس» در اسناد، نقشه‏ها و ... که توسط این دبیرخانه و با مسئولیت آن تهیه می‏شود به کار رود و به این ترتیب از مقبولترین کاربرد تاریخی آن «خلیج فارس» استفاده کند." ]50.[

«قدری قلعه جی» نویسنده و متفکر عرب در مقالهای با عنوان «ملاقات صلح در مهد اسلام» چنین قضاوت کرد: "ایران دولتی است دوست و ملتی است برادر، تاریخ آن با تاریخ عرب در هم آمیخته و فرهنگ ما برای دوره‏ای از تاریخ مخلوط گردیده است. اختلافات ما با آنها درباره‏ی عربیت «خلیج فارس» بیش از اختلاف ما درباره‏ی عربیت رازی، خوارزمی، ابن سینا، گرگانی و ... که همه از شاخهای ایرانی پدید آمدهاند و در محیط اسلام رشد ‏یافته‏اند نیست." ]51[.

متعاقب آن روزنامه‏ی تایمز لندن در صفحه‏ی خاورمیانه اظهار امیدواری کرده است، که دیگر نویسندگان نیز از این محقق منصف پیروی کنند و از سعی بیهوده در تغییر نام «خلیج فارس» که قرن‏ها در کلیه‏ی نقش‏های جهان به همین نام نگاشته شده است بپرهیزند. همچنین روزنامه‏ی «اکسیون» چاپ تونس در اسفندماه 1369 در بحث کاملی به عنوان "کدام‏ یک از این عبارات صحت دارد؟" ضمن بررسی تاریخچه‏ی «خلیج فارس»، فارسی بودن «خلیج فارس» را ثابت کرده است و این اصل را شبههای به دور دانسته است]52[.

ج: دوران بعد از انقلاب اسلامی و توطئه های جدید

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اختلافات آن با ابرقدرتها به خصوص آمریکا، اقدامات مختلفی را علیه ایران انجام دادند که از جمله‏ی آنها جرقه‏ی شوم و تفرقه‏ی نشریه‏ی «نشنال جئوگرافیک[4]» در آمریکا بود که از اعتباری جهانی در دانش جغرافیا برخوردار است. اطلس جدیدی از جهان منتشر کرد که در آن اطلس در مقایسه با اطلس پیشین خود حدود هفده هزار تغییر اعمال کرده است که از جمله این تغییرات قرار دادن نام حقیقی «خلیج عربی» در داخل پرانتز در مقابل نام «خلیج فارس» است. ایرانیان در دفاع از خاک و هویتشان در جهان فعالیتهای بسیاری بعمل آوردند به طوری که هیچ کشوری تصور نمی‏کرد که ایرانیان داخل و خارج از کشور در خصوص چنین موضوعی بدینگونه متحد و‏ یکپارچه شوند. «خلیج عربی» واقعیت دارد و ‏یک واژه‏ی قدیمی است ولی این خلیج در حد فاصل مرزهای غربی عربستان با مصر و سودان قرار دارد و دریای سرخ (بحر احمر) را در قرون گذشته « خلیج عربی» می‏نامیدند.

البته در حال حاضر نیز عدهای همین عنوان را برای دریا بکار میبرند. در همین زمینه «عبدالرحمن الراشد» مدیرکل شبکه‏ی تلویزیونی «العربیه» و نویسنده‏ی سرشناس پرتیراژترین روزنامه‏ی عربی، ‏یعنی «شرق الاوسط» چاپ لندن در خصوص نام «خلیج فارس» بیان و اعتراف کرده است که سندی برای تغییر نام «خلیج فارس» وجود ندارد. همچنین نصرالله، تاریخ‏نگار لبنانی در مصاحبه با خبرنگار «ایرنا» گفت: "موضوع غیر دوستانه برخی رسانه‏های کشورهای عربی در برابر ایران مانند تحریف نام «خلیج فارس» ناشی از فشارهای آمریکاست که با همه‏ی امکانات به جنگ انقلاب اسلامی ‏آمده است]53[.

«مجدی عمر» معاون اول پیشین شورای دفاع ملی مصر، بیان کرده است: نسل من بخاطر دارد که ما در ایام تحصیل، در کتاب و نقد‏ها با لفظ «خلیج فارس» سروکار داشتیم ولی بعد از مدتی به آن «خلیج عربی» گفته شد. این غیر منطقی است که چون چند کشور عربی در اطراف این خلیج باشند نام تاریخی آن را تغییر دهیم و حال برای اینکه خود را از این مخمصه نجات دهیم آن را «خلیج» بنامیم، کدام خلیج؟! مگر خلیج بودن هم نام می‏شود؟" ]54[.

روزنامه‏ی الحیات نیز عقبنشینی موسسهی آمریکایی «جئوگرافیک» را در اصلاح نام «خلیج فارس» ‏یک پیروزی بزرگ برای ایرانیان دانست و با اشاره به این مطلب چنین بیان کرد: "ایرانیان علاوه بر اعتراض‏ یکپارچه به اقدام این موسسه،‏ یکی از جاده‏هایی را که پایتخت ایران را به جنوب آن کشور متصل می‏کند جاده‏ی «خلیج فارس» نام نهادند". با عکس العمل شدید نهادها و سازمانها و حمایت ایرانیان در سراسر جهان، بار دیگر افکار عمومی ‏پیروزی بزرگ، نصیب ملت سربلند ایران کرد و موسسه‏ی «نشنال جئوگرافیک»، در جهت احترام به افکار عمومی ‏مجبور شد واژه‏ی جعلی «خلیج عربی» را از نقشه‏ی خود حذف کند]55[.

آقای «کارل»، رئیس گروه تدوینکنندگان نقشه‏های این اطلس، تصریح کرده است که نام «خلیج فارس» در اطلس این کشور همچنان بعنوان نام اصلی این خلیج بکار خواهد رفت. البته نام «خلیج عربی» هم در این اطلس به این دلیل گنجانده شده است که افرادی که از این نام بعنوان کلید واژه در جستجوهای اینترنتی استفاده می‏کنند بتوانند اطلاعات مورد نیاز خود را بیابند. از اینرو با بررسی دیدگاههای صاحبنظران و اسناد تاریخی می‏توان به کارشکنی‏ها و شیطنتهای همیشگی استعمارگران بیش از پیش آگاه شد که در ذیل نمونه‏هایی از این اسناد تاریخی ارائه شده است.

پروفسور «عبدالهادی تازی» نویسنده و پژوهشگر معروف عرب و عضو آکادمی ‏پادشاهی مغرب و رئیس گروه نام‏های جغرافیایی کشورهای عربی در مصاحبه با «ایرنا» اظهار کرد: "حقیقتا من هیچ منبع تاریخی را ندیدم که آبراه جنوب ایران را «خلیج عربی» نامیده باشد. اعراب قبل و بعد از اسلام همیشه این آبراه را «بحر فارس»، «بحر العجم»‏ یا «خلیج فارس» نامیدهاند. من خودم نقشه‏ی سفرهای «ابن بطوطه» را در کتابم ترسیم کردهام و اسم «خلیج فارس» را در جای خودش آوردهام. زیرا سازمان ملل و کنفرانس‏ یکسانسازی نامهای جغرافیایی این سازمان فقط «خلیج فارس» را به رسمیت می‏شناسد و من همیشه مخالف طرح ابهام از سوی نمایندگان عربی در خصوص نام «خلیج فارس» در کنفرانس نامهای جغرافیایی سازمان ملل بودهام".

6- نتیجه‏گیری

به طور کلی باید توجه دشت که از زمان قدرت گرفتن پارس‏ها در ایران و سواحل آب‏های جنوب، این آب‏ها با نام دریای پارس شناحته می‏شدند. در طول تاریخ، ایرانیان حاکمان این سواحل بودند و همواره این آب‏ها به اعتبار آنان، دریای پارس خوانده می‏شده است. تا زمان ملی شدن صنعت نفت ایران و آغاز توطئه‏های انگلیسی، هیچ جایی از اصطلاح «خلیج عربی» برای اشاره به آب‏های خلیج فارس استفاده نشده بود؛ بلکه این اصطلاح، یعنی «خلیج عربی»، لفظی بود که از زمان باستان، مورخین برای اشاره به «دریای سرخ» از آن استفاده می‏کردند. منابعی که در این مقاله از آنها نام برده شده است، همه به صورت مستقیم و غیر مستقیم به اصالت نام «خلیج فارس» صحه می‏گذارند و مدارکی معتبر بر رد توطئه‏ی استعمارگران هستند.

نقشه‏ها و منابع مختلفی در کتابخانه‏ها و موزه‏های بزرگ جهان، از جمله «لوور» پاریس، «آرمیتاژ» سن پطرزبورگ در روسیه، لندن و آمریکا وجود دارد و بزرگترین منابع درآمد توریستی آنها هستند و با این همه غنای تمدنی و فرهنگی که داریم هر روز در گوشه و کنار شاهد تخریب و سرقت میراث فرهنگی هستیم که بر اثر بیتوجهی و ‏یا تعصبات کورکورانه ولی با ادعای عقلی و تعمدی از بین می‏رود که بیش از پیش باعث این همه جسارت ریزهخوراران سفره‏ی گذشته‏ی خود می‏باشیم. چرا که غافل از فرهنگ و تمدن بیش از هفت هزار ساله‏ی ایرانشان، هخامنشی، اشکانی، ساسانی و بعد خود هستیم. بنابراین از ماست که بر ماست. به امید اینکه با توجه به احیای هویت ملی و تقویت میراثهای تمدنی و فرهنگی همه‏ی این راههای ‏یاوه‏گویی بسته شود و ایران همانند زمان کوروش، پرچمدار عدالت و منشور آزادی باشد.



[1]. Persian gulf

[2]. Sir Charles Belgrave

[3]. Arabic gulf

[4]. national geographic

No comments:

Post a Comment