نقش سیاسی استان کوهگیلویه و بویراحمد در ادوار تاریخی
علیسینا برقک1- واحد برقک2†
1- کارشناس تاریخ
2- کارشناس مهندسی مکانیک
†vahed_bar@yahoo.com
چکیده: تاریخ، شاهراه گذر تمدنها بر پهنهی سرزمینهاست. سرزمینهایی که شاهد زایش و نمو تمدنهایی بودهاند که بر بخشهای گستردهای از ارض مسکون و گاه شاید بتوان گفت همهی آن، فرمان میراندهاند. از این میان، سرزمینی که اکنون با نام استان کوهگیلویه و بویراحمد شناخته میشود، حداقل به عنوان بخشی از پارس، خاستگاه بزرگترین تمدن بشری، یعنی هخامنشیان، جایگاهی ویژه دارد. این بخش از کرهی خاکی، همراه با سرزمینهای همجوارش خوزستان و فارس، شاهد زایش اولین تمدنهای جهان بوده است. در این مقاله، سعی بر آن بوده است که گذری شود بر تاریخ سیاسی تمدنهایی که در این خاک نمو کردهاند. به این ترتیب، بحث، با اولین تمدن منطقه، تمدن ایلام آغاز شده و با ارائهی گزارشی از وضع تمدنهای پسین، تا زمان حاضر را پوشش میدهد. مطالب منابع با کاوشهای علیسینا برقک و همکارانش در استان، تطبیق داده شده است. از این رهگذر، شاید مخاطب را از تجربهی قرنها حیات در این سرزمین نصیبی باشد.
واژگان کلیدی: کوهگیلویه و بویراحمد - تاریخ سیاسی - عهد باستان - عصر حاضر - فراز و فرود
1- مقدمه
استان کوهگیلویه و بویراحمد را از نظر جغرافیایی میتوان به قلب باز شدهای تشبیه کرد که دارای دهلیزها و بطنهایی از کوهها و درههای بیشمار است. شرق آن را بلندیهای دنا و دو دهلیز مارگون و سپیدان از فارس جدا میکند. در جنوب از طریق دهلیز رودخانههای پرین و زهره به استان فارس، شهرستان ممسنی و همچنین استان بوشهر محدود میشود. در شمال و شمال غربی، به وسیلهی کوههای غارون و منگشت از استان چهارمحال بختیاری و خوزستان جدا میگردد و غرب آن از قدیمترین ایام، مرز میان رامهرمز و آغاجاری بوده که پس از سال 1343ه.ش با دادن فرمانداری کل به کوهگیلویه و بویراحمد در سال 1343ه.ش، رود خیرآباد به عنوان مرز میان کوهگیلویه و بهبهان مشخص شد.
2- آینهی تاریخ
استان کوهگیلویه و بویراحمد، از زمان تشکیل حکومت انشان، یعنی از حدود سه هزار و پانصد قبل از میلاد به دیدرس تاریخ وارد میشود. در حدود 2700-2550 قبل از میلاد خاندانهای "انشانی- شوشانی"، قسمتهای کوهستانی آن را پناهگاه حفظ و استقلال خود قرار داده و در بخشهایی از آن به دفاع یا حمله علیه مخالفین دست میزدند. در این دوره، این استان شامل نواحی غرب انشان و شرق ایلام بوده است. موقعیت جغرافیایی "پلی" یادآور خاندان حاکم بر انشان، خاص مرکزیترین قسمت آن "بلادشاپور" است]1[.
در حدود سالهای 2500ق.م دوران سلطهی پاتسیهای سومری (بینالنهرینی) بر ایلام و انشان آغاز میگردد و تا حدود پانصد سال ادامه مییابد. پادشاهان این سلسله، جهت درهم کوبیدن وحدت ایلام و تصرف انشان، خاک این استان را در نوردیده و با دادن هدایا و پیشکش، شاه انشان را بسوی خود خواندهاند. در این میان برخی از شهرهای استان از جمله "هوهنوری" را معرفی کرده و آن را هم کلید رسیدن به شوشان و هم انشان نامیدهاند. در تمام دوران 500 سالهی حاکمیت، بینالنهرینیها با سیاستهای متفاوت بقای حکومت خویش را تضمین میکردهاند. آنان با ایجاد لژیونهای 5 تا 25 نفری مستقر در قلاع متعدد به سرکردگی یک نجیبزادهی انشانی و یا شوشانی از یک طرف امنیت و کنترل جادهای از بینالنهرین تا شوش و از شوش تا انشان را برقرار میکردند و از طرف دیگر باعث کنترل ساکنان و جلوگیری از هرگونه شورش علیه سلطهی خود میشدند]2[. حملهی "گونگونوم" پادشاه "لارسا" در سال 2087 در راستای همین سیاستها بود. وی در سومین سال پادشاهی خود به منظور تحکیم فرمانروایی خود، به سرزمینهای شرقی حمله برد. او در این حمله، تا شهر "باشیمو" (باشت) پیش رفته و در پنجمین سال پادشاهیش در انشان تاجگذاری کرد]3[.
پادشاهان سومری با در پیش گرفتن سیاست ازدواج و پیوندهای فامیلی، سعی داشتند مانع از شورش و یا حرکت علیه سلطهی خود شوند. آنچنانکه "شولگی" در بیست و هشتمین سال پادشاهی خود دخترش را به عقد پادشاه انشان درآورد؛ هرچند این سیاست موثر واقع نشد و "شولگی" ناگزیر شد شورش این شهر را فرو نشاند و در این کار نیز ناکام ماند]4[.
تشکیل لژیونها و برقراری پیوند ازدواج، ضمن تضمین بقای سلطهی سومریان، امنیت ارتباط جادهای را نیز فراهم میکرد. به این ترتیب، تجارت، از سرزمین "سومر" در جلگهی بینالنهرین تا هندوستان، از طریق دریا و خشکی، در امنیت انجام میگرفت. مروارید، سنگ، چوب و دیگر نیازهای بینالنهرین که در سرزمین جلگهای سومر به دست نمیآمد، به رایگان از سرزمین ایلام در بلندیهای انشان تامین میگردید و استان کوهگیلویه و بویراحمد با احتساب ساحل دریا و بنادرش از "هندیجان" تا "گناوه" و "توج"، پل ارتباطی میان شوش و انشان بود.
اسناد زیادی اشاره به ورود ایلامیان از "شوش"، "انشان"، "سیماش"، "هوهنوری" و بسیاری شهرهای دیگر به "بابل" دارند. غارت "هوهنوری" در هفتمین سال پادشاهی "بورسین" و یا ازدواج دختر "کیمیل سین" با پادشاه انشان و به دنبال آن حملهی این پادشاه به انشان، بیانگر شکست ازدواجهای سیاسی بوده است]5[.
"سیماشکیها" سلسلهی ایلامی جدیدی بودند که به سلطهی پانصد سالهی سومریان پایان دادند. گرچه در آغاز، پادشاه سیماشکی با وجود تصرف شهرهای زیاد از جمله "هوهنوری"، احتمالا در نزدیکی باشت، در مقابل بینالنهرینیها شکست خورد اما در نهایت وحدت سیاسی انشان و شوش سومریان را ناچار به عقبنشینی به جلگههای پست بینالنهرین کرد]6[.
این دوران همزمان است با حملات "کاسی"های ساکن در لرستان و کرمانشاه و ایلام امروزی به بینالنهرین که به پیروزی آنان و فرمانروایی بر بینالنهرین انجامید. پس از پیروزی "کاسی"ها بر بینالنهرین، شاهد عقبنشینی حاکمان ایلام در برابر حملات آنان و بازگشت به کوههای زاگرس در موقعیت جغرافیایی این استان هستیم]7[. نمونههایی از سکونتگاههای آنان از یاسوج تا رامهرمز، مانند "لما"، "هوهنوری"، "هیدالی" و "تل قضیر" موید آن میباشند. احتمالا هوهنوری منطبق با آثار قدیمی جادهی "لنده" به "دلی مهرگان" بنام "کهنو" و یا مناطق باستانی دامنهی شمال غربی "کوه نور" که شامل مناطق "کهنو" و "موگرمون" و "لیرکک" دشمنزیاری و "پراشکفت" و "پیانجیر" که در دامنهی کوه نور واقع شدهاند میباشند که بین دو ناحیهی انشان و ایلام قرار گرفته و به راستی کلید گشودن آن دو میباشد.
در حدود 1500 ق.م از سلسلهای بنام "ایگههالکیدها" در این موقعیت جغرافیایی به قدرت رسید که بزرگترین شبکههای آبرسانی و حفر قنات را انجام دادهاند و در برخی موارد به صورت تصادفی با این شبکهها آشنا شدهایم. از جمله اقدامات آنها، معبد "زیگورات چغازنبیل" است که در شهر "دورانتاش" شوش انجام گرفته است. یکی از شهرهای مهم آنان، "هیدالی" (ارجان) پایتخت زمستانهی آنها تا قبل از شوش بوده است. مورخین، دوران حاکمیت آنها را عصر طلایی ایلام نامیدهاند.
پس از این "ایگههالکیدها"، خاندان دیگری بنام "شوتروکیدها" که با آنها قرابت داشته ولی در موقعیت جغرافیایی ممسنی ساکن بودند، به قدرت رسیدند]8[. اگرچه در دوران پایانی این حکومت، بینالنهرینیها توانستند به مدت چند قرن با سلطه بر ایلام، مناطق ساحلی دریا تا هندوستان را تصرف کنند، ولی تلاش برای وحدت سیاسی میان انشان و ایلام و خاندانهای ساکن در انشان، "گابه" (اصفهان)، "کورنگان" (ممسنی) و "شوش"، باعث تشکیل ایلام نوین گردید که دارای سه پایتخت از جمله "هیدالی" (ارجان) بود. وجود یکی از پایتختها در موقعیت شهری این استان بیانگر موقعیت سیاسی آن بوده است]9[.
تا زمانی که ایلامیان وحدت خود را حفظ کردند، توانستند بر "بابل" مسلط و حتی "آشوریان" را در سال 691ق.م شکست دهند. لکن با شروع اختلافات درونی میان خاندان حاکم ایلام نوین و کشتن و تبعید عموزادهها و سست شدن اتحاد میان پادشاهان سرزمینهای فوقالذکر، زمینهی سقوط ایلام فراهم گردید. این سقوط با تدبیر "آشوربانیپال" پادشاه مقتدر آشوری در حدود سال 650ق.م انجام گرفت. وی از پادشاه "هیدالی" خواست تا در جنگ بین ایلام و آشور، از پادشاهان دیگر حمایت نکند و نیز با درخواستی مشابه، خیال خود را از جانب حاکم و بزرگان "پارسوماش" که در هیدالی با آنها آشنا شده بودند، راحت کردند.
سیاست "آشوربانیپال" موجب گردید تا نیروهای آشوری از دریا و خشکی به ایلام حمله، آنان را شکست داده و تا شهر "باشیمو" (باشت) پیشروی کرده و بعد به "هیدالی" برگشتند. در این زمان که سرکردگان آشوری در "هیدالی" مستقر شده بودند، "کورش دوم" پادشاه "پارسوماش" با سرکردگان آشوری ملاقات کرد و به آنها اعلام وفاداری نمود. بعداً فرزندش "اروکو" را به عنوان گروگان و ضامن وفاداری به نینوا فرستاد]10[.
با سقوط ایلام به وسیلهی آشوریان، "کوروش" توانست زمینهی وحدت میان ایلام و "پارسوماش" (کوهگیلویه) را ایجاد کرده و ضمناً با همبستگی میان او و برادرش در پارس، موقعیت خود را تقویت کند. همین عامل و نیاز مادها به وحدت در مقابل آشوریان، موجب شد که "هوخشتره" با دادن نوهی خود به عنوان عروس "کمبوجیه" فرزند "کوروش"، موقعیت خود را تحکیم بخشیده و آمادهی جنگ علیه آشور شود.
دوران 90 سالهی از کوروش دوم تا کوروش کبیر، دوران وحدت و انسجام داخلی است. کوروش کبیر در حدود 560ق.م و با جلب حمایت سرکردگان مادی، بنیان بزرگترین امپراطوری تاریخ را در استان کوهگیلویه و بویراحمد و بعداً انشان را به پا کرد. استان کوهگیلویه و بویراحمد پر است از حوادث و وقایع دوران پدرش "کمبوجیه"، جد اولش "کوروش" و جد دومش "چیشپش". مکانهای تاریخی و قلاع مهم و معتبر از جمله "تلخسروی"، "سیسخت"، "کیکاووسی"، "دژ گنبدان"، "قلعههای گل و گلاب" و "ملاجان" و "سلیمان" و "جس"، "دژ"، "دژ کوه"، "برج" (گرد)، "چُنگ" و "اِسپَر"، "اورند شاه"، و "قلون" و "قلعه ناظر" و دهها نمونهی دیگر، تنها قسمتی از دژهای مستحکم بازسازی شده در امپراطوری هخامنشی میباشد.
در دوران بعد از کوروش، این استان زیر نظر فارس اداره میشده و یکی از مناطق مورد توجه هخامنشیان بوده است؛ تا جایی که دهها اثر به جامانده، موید مکتوبات تاریخی میباشد؛ مثل "کمبوس"، "فهله"، "کالوس"، "آرو"، "چِرزو" و قلعهی "شاه بهمن" و سه کاخ بین راهی "هیدالی"، "باشت" و "سروان جنجان" فیلگاه ممسنی که هنوز آثارشان موجود است]11[.
در آخرین روزهای حکومت هخامنشیان فقط در دو محل، مقابل سپاهیان اسکندر مقاومت انجام گرفت. یکی در "اوکسیان" (ایذه و مالمیر) به رهبری "ماداتس" و دیگری در دروازهی پارس در تنگهی ورودی به پارس (انشان قدیم)، "تنگ تکاب" معروف به "پیلا پرسیکا" و "پیلا سوزیدا"؛ یعنی هم دروازهی ورود به پارس است از طریق خوزستان و شوش و هم دروازهی ورود به "سوزیانا" (شوش) است از طریق پارس. در مجموع تنگ تکاب و رود مارون مرز میان پارس و سوزیان بودند]12[.
در دورهی سلوکی، معابدی در این حوزه جغرافیایی قرار داشت که موجب شد حملات داخلی و خارجی برای تصرف اموال آنها انجام شود. مانند "اپیفانوس چهارم" که اتحاد مردم باعث شکست، زخمی و کشه شدن او در کنار رود "تاب" گردید. همچنین "مهرداد یکم"، پادشاه اشکانی با حمله به این موقعیت جغرافیایی از یک طرف ثروت زیادی به دست آورد و از طرف دیگر حاکمیت سیاسی منطقه را دست نشانده خود کرد]13[. در دوران حاکمیت اشکانیان کافی است دانسته شود که این استان در دو واحد سیاسی قرار میگرفت. یک قسمت جزء فارس به وسیلهی پادشاهان مستقلی بنام "ملکا" (فراتراکا) اداره میشد و قسمت دیگر در ایلام با پادشاهانی بنام "کامنسکیرس" به مرکزیت "شالولیکی" در ایلام قرار داشت. اولی در موقعیت جغرافیایی شرق رود مارون شامل بویراحمد سردسیر و گرمسیر و گچساران بود و دومی حاکم بر ایلام شرقی که بخش اعظم آن را شهرستان "لیکک" (شالوکئا) یا "سولک" و طیبی و بهمئی سردسیر تشکیل میداد. سنگنوشتههای "برد رستم" در تنگ سولک و منابع مهم موید آن میباشد.
در اواخر حکومت اشکانیان حاکمیت استان کوهگیلویه و بویراحمد در دست خاندان "بازرنگیان" بود. خاندان "اردشیر بابکان" با پیوند ازدواج با آنها و رسیدن به مقام سیاسی ارگبدی توانستند با وحدت میان دین و سیاست، این نواحی را تصرف کرده و پادشاه اهواز را که در ایلام شرقی (سولک) ساکن بود، شکست دهند. در سال بعد منطقهای میان رامهرمز و بهبهان برای جنگ با "اردوان پنجم" تعیین گردید. نتیجهی این جنگ، شکست "اردوان پنجم" و کشته شدن او بود]14[. پس از آن، اردشیر خود را شاهنشاه نامیده و امپراطوری ساسانی را تشکیل داد. در دوران ساسانیان این استان یکی از مناطق مورد توجه آنها بود. عمده دلایل این توجه عبارت بودند از:
1. پیوند سیاسی مذهبی و فامیلی با حاکمان این منطقه
2. شکست پادشاهان اهواز و اشکانی در این جایگاه
3. علاقه شاهپور اول به این استان که بخش ویژهای از آن به نام او بلادشاهپور نامیده شد بنا به روایت کارنامه اردشیر بابکان.
با توجه به پایگاههای اقتصادی، مذهبی و سیاسی این منطقه، در دوران قباد و انوشیروان، شهرهایی در این موقعیت جغرافیایی ایجاد گردید که میتوان به شهرهای "وه آمد قباد"، "بیرام قباد"، "ارجان"، "ریواردشیر"، "مهرگان"، "بلادشاپور" بالغ بر42 تا52 بلده مسکونی، "فرزوک"، "خبس" و "گنبدملغان" و از همه مهمتر بنادر "سینیز"، "مهرویان" و "توج" و جادههای مهم ارتباطی از "گندی شاهپور" و بعداً "تیسفون" به "استخر" و "فیروزآباد" و "بیشاپور" تا "هندوستان" اشاره کرد. اکثر این شهرهای آباد و مهم، مراکز صنعتی-تجاری در دامنههای زاگرس غربی از شوش تا کرمان و هندوستان بودهاند که خود بیانگر میزان توجه ساسانیان به این استان است. از طرف دیگر، اهمیت سیاسی این منطقه به عنوان پل ارتباطی میان بینالنهرین و پارس، همواره مورد توجه بوده است. به همین مناسبت شهرهای بزرگی مثل "شوش"، "ریواردشیر"، "هیدالی"، "گنبدملغان"، "نوبندگان"، "بیشاپور"، "کازرون"، "جیرفت"، "موهنجودارو" و "هراپا" به عنوان شهرهای محل عبور از بینالنهرین تا هندوستان و در یک عرض جغرافیایی خاص قرار داشتند]15[.
در دوران بعد از اسلام، این استان با احتساب سواحل دریایی آن، "کورهارجان" نامیده میشد که سقوط شهرهای آن از جمله "توج"، "گناوه"، "سینیز" و "داریان" و "مهرویان" و "ریواردشیر" و "ارجان" و "بلادشاپور"، کلید فتح فارس و ایران برای اعراب شد. این صفحه از تاریخ، پر است از اقدامات سپاهیان بصره به رهبری "ابوموسی اشعری" و "عمار یاسر" و سپاهیان عمان به رهبری "حکم ابن ابو العاص" که از "توج" به "ریواردشیر" حمله برد و پس از تصرف آن وارد "ارجان" شد و سپس با هماهنگی با "ابوموسی"، به فارس لشکر کشید]16[.
در دوران حکومت حضرت علی(ع)، "زیاد ابن ابی حاکم" دست نشادهی امام در فارس بود]17[ و از "قلعه سفید" ممسنی مهمترین پایگاه دفاعیش، استان کوهگیلویه و بویراحمد را نیز اداره میکرد.
در دوران اموی، پس از تسلیم "زیاد ابن ابی"، تا زمانی که حاکم بصره شد، پیرامون "قلعه سفید" تا "ارجان" دهها مطلب در منابع مکتوب ثبت است. در دوران بعد از او، جنگهای خوارج با دولت مرکزی از رامهرمز تا ارجان، خسارات تمدنی و مالی و جانی زیادی را بر استان وارد کرد. دوران انتقال قدرت از اموی به عباسی و نقش "ابومسلم" غلام خاندان عجلی که تیولداران این استان بودند، خود مبحثی جداگانه میباشد. در ادامهی آن اختلافات میان مأمون و امین، به حمایت "قاسم ابن ادریس عجلی" و "گیلویه"، سردار ساکن در قسمتی از استان از امین و کشته شدن گیلویه و تسلیم قاسم و ادامهی حکومت او در استان تا اصفهان انجامید. دهها اثر از این دوران، در استان کوهگیلویه و بویراحمد به جا مانده است.
در آغاز کار صفاریان، یعقوب لیث از فارس به این استان حمله آورد. کشته شدن هزاران نفر از مردم استان به رهبری "مهران الکردی" که حامی "محمد بن واصل"، حاکم فارس بودند، حاصل این حملات بود. به این ترتیب، یعقوب، پس از شکست "مهران الکردی"، در ارجان مستقر شد. جنگهای پانزده سالهی میان زنگیان و خلیفهی عباسی و یعقوب با خلیفهی عباسی و نیز "عبیدالله الکردی" حاکم بخش غربی استان تا رامهرمز با سیاست گرایش به سوی همهی طرفهای درگیر و استفاده از زنگیان در حمله به کردان داریانی که رقیبان وی بودند، دهها حادثهی تلخ را به جا گذاشته است]18[.
در جریان اختلافات میان خاندان بویه و آلزیار، "علی عماد الدوله"، در ارجان مستقر شده و با استفاده از نیروی مردمی این استان در پناه کوههای صعب العبور و حمایت "علی نوبندگانی"، به استحکام قدرت آلبویه در فارس پرداخت. دهها مکان و قلعه به نام اخلاف او در گوشههای مختلف استان، وجود دارد. اختلافات پایانی آلبویه در میان فرزندان "عضد الدوله" دیلمی و سپاهیان دیلم و ترک به شورشهایی منجر شد که در این موقعیت جغرافیای سرانجام یافت. قبور کشتگان این شورشها هنوز در این استان، قابل تشخیص است]19[.
در دوران سلاجقه، حاکمانی از این استان به پا خاستند که عامل فراز و فرودهایی در آن بودند. رشد سیاسی فرقهی اسماعیلیه به رهبری ابوحمزهی کفشگر، از مردم ارجان که از قلاع متعدد استان بخصوص "قلعه ناظر"، "ارجان" و قلعهی "دیرجان" و دیگر قلاع استفاده کرد ازجمله رویدادهای قابل توجه است. پس از آن، تشکیل دو حکومت اتابکان فارس و اتابکان لر در دل حکومت رویداد مهمی است که میتوان گفت بیشترین فراز و فرود سیاسی، مذهبی، اقتصادی استان، در این دوران (از 450ه.ق تا 850ه.ق) بوده است. آثار به یاد ماندنی این حاکمان و شهرهای ساختهی آنان از "سنقرآباد" تا "سقاوا" و شخصیتهای سیاسی – مذهبی که بر اثر اختلافات داخلی و خارجی کشته شدند، نشان از موقعیت ویژهی استان در آن زمان دارد. اسامی عدهای از افراد این دوره، تحت عنوان "شاهزاده"، "امامزاده"، "پیر"، "امیر" و "شهسوار"، قابل تشخیص است]20[.
در دورهی تیموریان، فارس زیر نظر "عمرشیخ" فرزند تیمور اداره میشد. وی در آخر کار خود، در سفری که از شیراز به قصد بغداد داشت از این استان گذر کرده است. مسیر حرکت امیر تیمور در سال 795 در سفرش از "شوشتر" به "قلعه سفید" که قریب دوازده روز طول کشید و توقفگاههایش نیز، منزل به منزل مشخص است. در یکی از این منازل در رامهرمز، "ملک پیراحمد" حاکم لرستان با او ملاقات داشته است]21[.
ترکمانان، گرچه مدت کمی حاکم بودند اما به ترکیب جمعیتی آنان، همراه با افشار و الوار در تمام دوران آنها و در حکومت صفویه، اشاره شده است. با توجه به اینکه این استان، نزدیکترین راهها برای گذر از بنادر به پایتخت کشور در دورهی صفوی، اصفهان و برعکس را دارا بود، شاهد رونق منطقه در این دوره هستیم. شهرنشینی با کاروانسراهای زیاد و راههای سنگفرش مرتبط با مرکز و همچنین از شوش تا اصطخر و شیراز و کازرون و مدارس علمیهی موجود و وجود حاکمان آگاه و به ویژه محمدزمان خان، مفسر قرآن و دهها دلیل دیگر از امتیازات استان در این دوره بوده است. علاوه بر این، ترکیب نژادی ترکمان، افشار، الوار نشان از تعامل فرهنگی و حاکمیت مدبر این دوره دارد. از رهگذر این تدابیر، اشتغال، آرامش و امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و آبادی شهرها و سکونتگاهها و پلهای مختلف و جادههای سنگ فرش برای تسهیل ارتباط میان بنادر و مرکز در این منطقه، توسعه یافت]22[.
پس از صفویه، در آشفتگی حاصل از حملات افغانها و وجود مشکلات خارجی و شورشهای داخلی در زمان نادرشاه، از جمله شورش "محمود بلوچ" و همدستی عدهای از قبایل و طوایف و بزرگانشان، زمینهی شورشها و ناامنیها، در استان ایجاد شد]23[. میتوان گفت حکومت لر نژاد زندیه به رهبری کریم خان زند و استقرار صادق خان در بهبهان و کوهگیلویه و جنگهای مختلف از جمله حملات به "لیراوی" و کلهمنار ساختن از مردم در کنار رود "خیرآباد" و استقرار "هیبتاللهخان" باوی در بهبهان و گهگیلویه و اختلافات ناشی از اقدامات زندیه، بیش از پیش موجبات ناامنی را در استان فراهم کرد؛ تا جایی که در اختلافات میان زندیه و قاجاریه، عدهای از سران استان با فرستادن هدایایی برای فتحعلیشاه در قسمت پادنا به سمت شیراز، پاداش لقب خانی در استان را دریافت کردند که در ادامهی آن، اختلافات میان ایلات و خوانین مختلف و سیاستهای اختلاف برانگیز حاکمان قاجاری باعث خرابی بلاد و ترک دیار و کوچ سکنههای استان به شهرهای دیگر مثل اهواز و بوشهر و شیراز و اصفهان و حتی تا هندوستان گردید. آسیبهای این دوران آنچنان زیاد بود که اقدامات کسانی چون "احتشام الدوله" هم نتوانست مانع از تخریب و مهاجرت شود]24[.
سوءاستفادهی حکومت از یک طرف و تمامیتخواهی سران ایلات در دوره قاجاری از طرف دیگر موجبات اختلافات و جنگهای داخلی را ایجاد کرد. از این میان میتوان به جنگهای میان "نوییها" و بویراحمدیهای متحد با طیبی و دشمنزیاری به رهبری محمد "شفیع خان" نویی و "محمد طاهر خان" بویراحمدی غارت و چپاول ایل بختیاری توسط بویراحمدیها و پیامدهای آن که تا انقلاب مشروطیت نیز کشیده شد، اشاره کرد. نیز، تقسیم بویراحمد سردسیر و گرمسیر میان فرزندان "محمدطاهر خان"، مهاجرت طایفهی "اولاد میرزا علی"، محاصرهی قلعهی "عباس قلی خان"، کلانتر بویراحمد گرمسیر به وسیلهی قشقاییها و بویراحمدیهای سردسیر، در سال 1297ه.ق، اختلافات میان "خداکرم خان بویراحمدی" و پسرانش و همچنین زمامداری خوانین بختیاری در کوهگیلویه که زمینهساز ایجاد اختلاف در استان گردید، از این جملهاند]25[.
جنگ کریم خان بویراحمدی و رقبایش و اختلافات داخلی و حمله به سیسخت و جنگهای داخلی و اختلافات همزمان با بختیاری، تقسیم بویراحمد به علیا و سفلی و اعتراض حاکم چرام به این تقسیم که خود از عوامل عقب افتادگی استان بودهاست و دهها مسئلهی مختلف در رابطه با قتل و غارت داخلی به وسیله خوانین بویراحمد که همه موارد باعث میشد تا امنیت دائمی در استان به خطر افتد، نیز از این دسته است]26[.
عدم توجه خوانین بویراحمدی به دولت مرکزی و احساس اقتدار و قدرت جداگانه در استان که جوابگوی هیچ دولتی نباشد موجب شد که حتی دادن القاب به "شکرالله خان" و "سرتیپ خان" و "غلام حسین خان" بویراحمدی به وسیلهی احمد شاه و پیشنهادات سردار سپاه نیز نافذ نگردد]27[.
بنابراین حوادثی را که سران استان، در داخل و خارج ایجاد کردند، خود شرایطی را در استان و همچنین در برابر دولت مرکزی بوجود آورد که منجر به حوادث زیر گردید:
1. جنگ "دورک مدین" در سال 1301ه.ش در ممسنی و مطالبهی غرامت از اهالی بویراحمدی.
2. جنگ "دره سرد" در سال 1306ه.ش بین خوانین بویراحمدی با طوایف "طامرادی" که دهها کشته به جای گذاشت.
3. حوادث مربوط به "شیخ خزعل" و تاثیر آن بر استان کوهگیلویه و بویراحمد با توجه به اینکه یکی از پایگاههای آن در "زیدون" بود و با خوانین "بهمئی" رابطهی خویشاوندی داشت و خوانین بختیاری و اعراب حامی او بودند و داعیهی عربستان ایران را داشت که موثر در تحریک خوانین کوهگیلویه و بویراحمد بود.
4. اختلافات "باوی" در سال 1307ه.ش و کشته شدن "اسدالله خان" باوی به وسیلهی بویراحمدیها در سال 1308ه.ش.
5. کشته شدن "کی مکی" تاساحمدی به تحریک خوانین بویراحمد گرمسیر.
6. جنگ "تنگ طامرادی" در سال 1309ه.ش]28[.
پیامدهای حوادث فوق و توجه رضاخان به تمرکزگرایی در کشور باعث شد تا خوانین استان با فرار از قانونمندی و تمرکزگرایی، مانع از حاکمیت دولتی در استان گردند که رهآورد آن چیزی جز فقر همه جانبه نبود. اما بعد از حادثهی "تنگ طامرادی" اولین اقدام دولت، اسقرار نخستین حاکم نظامی در "تل خسروی" برای جلوگیری از یاغیگریهای بویراحمدیها از جمله "علیخان" و "ولیخان" و یاغیگریهای "بابکانیها" بود که به کشته شدن "حسینقلی خان" چرامی و وقایعی چون "تخت قاپو" منجر شد. دوران پس از سقوط رضاخان، به تصور خوانین بویراحمدی، دورهی شاهگردون بود و احساس میکردند میتوانند قدرت را به دست آورده و مثل سابق جوابگوی هیچ حاکمیتی نباشند و از سفرهی پهن غارت و چپاول استفاده کنند و در صورت مقاومت، دست به قتل و کشتار زنند.
در این دوران برای "عبدالله خان ضرغامپور" شرایطی ایجاد شد که میتوانست به نحو احسن در جهت پیشرفت منطقه از آن استفاده کند. ملاقات وی با مسئولان دولتی و پیشنهادات پنچ موردی او در 1321 در "خیرآباد" و همزمان با آن ملاقات با خوانین قشقایی و ممسنی و عقد پیمان "چم اسپید" و حمله به "سمیرم" از مصادیق سیاستهای دوگانهی اوست. همچنین تجمع سران ایلات در لندهی طیبی و اهداف پنهان و پیدا تا هجوم بویراحمد سفلی به علیا به رهبری "عبداللهخان"، همه حاکی از عدم استفادهی صحیح از موقعیتهای پیش آمده است که هر اشتباهی، با اشتباهی دیگر دنبال میشد؛ مثل پیمان "سرگچینه" با خوانین ممسنی، همزمان با ملاقاتهای "خسروخان" قشقایی با فرماندار نظامی بهبهان و افراد دولتی با "عبداللهخان" در "چم چیت" با سیاستهای متضاد]29[.
در حالی که دولت با اقدامات بازدارندهی ارتش از طریق دادن کوپن قند و شکر به سران استان و ایجاد شرایط آرام برای خلع سلاح اقدام مینماید، "عبداللهخان"، به محاصرهی شیراز و غارت کازرون میپردازد. همچنین با اجرای نقشهی قتل "خسروخان" بویراحمدی، از چهرههای سرشناس و وفادار به دولت ملی در 1332ه.ش، با احساس غرور، یکه تاز میدان سیاست گردید و به قتل عام "ستون عبدالهی" پرداخت و دهها مسئلهی دیگر را به وجود آورد که به علت همزمانی با اصلاحات ارضی و اصول شش گانه و غائلهی فارس، منجر به حادثهی بزرگ جنگ "گجستان" و کشته یا اعدام همهی عاملان آن از جمله "عبداللهخان" گردید. اولین پیامد مثبت جنگ" گجستان" برای استان، تشکیل فرمانداری که به پیشنهاد ارتشبد "آریانا" بود]30[.
اما دوران بعد از 1342، شروع زندگی شهرنشینی یاسوج، دهدشت، گچساران، باشت، چرام، لنده و کت بهمئی و پدید آمدن شیوههای تحصیلی جدید، زمینهی رشد فرهنگی سیاسی و اقتصادی را فراهم کرد که با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی دو چندان گردید.
3- نتیجهگیری
در این دورهی پایانی، نیروهای ذینفوذ استان میتوانستند با عبرت گرفتن از تاریخ، خاص دوران معاصر از قاجاریه تا پایان پهلوی و با ایجاد وحدت و شرایط مناسب و استفاده از همهی توانائیها در جهت شکوفایی استان، گام بردارند. زیرا با علم و شناختی که نسبت به زمینههای پیشرفت در استان چهارفصل کوهگیلویه و بویراحمد داشتند، از قبیل قدمت تاریخی و آثار به جا مانده و جاذبههای گردشگری طبیعی با ایجاد شرایط مناسب جهت حفظ و بازسازی میراث فرهنگی به شکوفایی منطقه کمک کنند.
اما از آنجایی که تجربیات و حوادث تلخ تاریخی از بعد از فروپاشی صفویه تا پایان پهلوی یا درس عبرتی برای فرزندان این استان نشده است و یا آنچنانکه حوادث بازدارنده در آن دوران را افتخار دانسته و باعث بزرگنمایی آنها شدهایم، به جای وحدت و همدلی و تشکیل جلسات فصلی و یا حداقل سالانه و ایجاد تعامل و تحمل همهی نگرشها و استفاده از نفوذ شخصیتهای ذینفوذ استانی که بعضاً جزو مفاخر ملی و استانی میباشند، سعی در حذف همدیگر کرده که اثرات بسیار مخرب آن در این سالها، جلوهگر بوده است. به این ترتیب، در ابعاد مختلف سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی و انسانی، هزینههای بسیار سنگینی بر استان تحمیل شده است و دیدگاههای مردم حتی عوام و سالخوردگان را پیرامون کلمات زیبا و زینتبخش فرهنگی و اعتقادی مثل حق، عدالت، انسانیت و رعایت حقوق دیگران و خدمت و خدمتگذاری، معنی دیگر دادهاند. امید است با توکل به خدا و با اصلاح ساختار فکری فرزندان این استان، زمینهی شکوفایی، برخلاف گذشته، در سال نوآوری و شکوفایی، ایجاد و گوشهای از جاذبههای تاریخی استان را معرفی کنیم.
No comments:
Post a Comment