web 2.0

Thursday, October 29, 2009

نقش سیاسی استان کوه‏گیلویه و بویراحمد در ادوار تاریخی

نقش سیاسی استان کوه‏گیلویه و بویراحمد در ادوار تاریخی

علی‏سینا برقک1- واحد برقک2

1- کارشناس تاریخ

2- کارشناس مهندسی مکانیک

vahed_bar@yahoo.com

چکیده: تاریخ، شاهراه گذر تمدن‏ها بر پهنه‏ی سرزمین‏هاست. سرزمین‏هایی که شاهد زایش و نمو تمدن‏هایی بوده‏اند که بر بخش‏های گسترده‏ای از ارض مسکون و گاه شاید بتوان گفت همه‏ی آن، فرمان می‏رانده‏اند. از این میان، سرزمینی که اکنون با نام استان کوه‏گیلویه و بویراحمد شناخته می‏شود، حداقل به عنوان بخشی از پارس، خاستگاه بزرگ‏ترین تمدن بشری، یعنی هخامنشیان، جایگاهی ویژه دارد. این بخش از کره‏ی خاکی، همراه با سرزمین‏های همجوارش خوزستان و فارس، شاهد زایش اولین تمدن‏های جهان بوده است. در این مقاله، سعی بر آن بوده است که گذری شود بر تاریخ سیاسی تمدن‏هایی که در این خاک نمو کرده‏اند. به این ترتیب، بحث، با اولین تمدن منطقه، تمدن ایلام آغاز شده و با ارائه‏ی گزارشی از وضع تمدن‏های پسین، تا زمان حاضر را پوشش می‏دهد. مطالب منابع با کاوش‏های علی‏سینا برقک و همکارانش در استان، تطبیق داده شده است. از این رهگذر، شاید مخاطب را از تجربه‏ی قرن‏ها حیات در این سرزمین نصیبی باشد.

واژگان کلیدی: کوه‏گیلویه و بویراحمد - تاریخ سیاسی - عهد باستان - عصر حاضر - فراز و فرود

1- مقدمه

استان کوه‏گیلویه و بویراحمد را از نظر جغرافیایی می‏توان به قلب باز شده‏ای تشبیه کرد که دارای دهلیزها و بطن‏هایی از کوه‏ها و دره‏های بیشمار است. شرق آن را بلندی‏های دنا و دو دهلیز مارگون و سپیدان از فارس جدا می‏کند. در جنوب از طریق دهلیز رودخانه‏های پرین و زهره به استان فارس، شهرستان ممسنی و همچنین استان بوشهر محدود می‏شود. در شمال و شمال غربی، به وسیله‏ی کوه‏های غارون و منگشت از استان چهارمحال بختیاری و خوزستان جدا می‏گردد و غرب آن از قدیم‏ترین ‏ایام، مرز میان رامهرمز و آغاجاری بوده که پس از سال 1343ه.ش با دادن فرمانداری کل به کوه‏گیلویه و بویراحمد در سال 1343ه.ش، رود خیرآباد به عنوان مرز میان کوه‏گیلویه و بهبهان مشخص شد.‏

2- آینه‏ی تاریخ

استان کوه‏گیلویه و بویراحمد، از زمان تشکیل حکومت ‏انشان، یعنی از حدود سه هزار و پانصد قبل از میلاد به دیدرس تاریخ وارد می‏شود. در حدود 2700-2550 قبل از میلاد خاندان‏های "انشانی- ‏شوشانی"،‏ قسمت‏های کوهستانی آن را پناهگاه حفظ و استقلال خود قرار داده و در بخش‏هایی از آن به دفاع یا حمله علیه مخالفین دست می‏زدند. در این دوره، این استان شامل نواحی غرب انشان و شرق ‏ایلام بوده است. موقعیت جغرافیایی "پلی" یادآور خاندان حاکم بر انشان، خاص مرکزی‏ترین قسمت آن "بلادشاپور" است]1[.

در حدود سال‏های 2500ق.م دوران سلطه‏ی پاتسی‏های سومری (بین‏النهرینی) بر ‏ایلام و انشان آغاز می‏گردد و تا حدود پانصد سال ادامه می‏یابد. پادشاهان این سلسله، جهت درهم کوبیدن وحدت ‏ایلام و تصرف انشان، خاک این استان را در نوردیده و با دادن هدایا و پیشکش، شاه انشان را بسوی خود خوانده‏اند. در این میان برخی از شهرهای استان از جمله "هوهنوری" را معرفی کرده و آن را هم کلید رسیدن به ‏شوشان و هم انشان نامیده‏اند. در تمام دوران 500 ساله‏ی حاکمیت، بین‏النهرینی‏ها با سیاست‏های متفاوت بقای حکومت خویش را تضمین می‏کرده‏ا‏ند. آنان با‏ ایجاد لژیون‏های 5 تا 25 نفری مستقر در قلاع متعدد به سرکردگی یک نجیب‏زاده‏ی انشانی و یا ‏شوشانی ‏از یک طرف امنیت و کنترل جاده‏ای از بینالنهرین تا شوش و از شوش تا انشان را برقرار می‏کردند و از طرف دیگر باعث کنترل ساکنان و جلوگیری از هرگونه شورش علیه سلطه‏ی خود می‏شدند]2[. حمله‏ی "گونگونوم" پادشاه "لارسا" در سال 2087 در راستای همین سیاست‏ها بود. وی در سومین سال پادشاهی خود به منظور تحکیم فرمانروایی خود، به سرزمین‏های شرقی حمله برد. او در این حمله، تا شهر "باشیمو" (باشت) پیش رفته و در پنجمین سال پادشاهیش در انشان تاج‏گذاری کرد]3[.

پادشاهان سومری با در پیش گرفتن سیاست ازدواج و پیوندهای فامیلی، سعی داشتند مانع از شورش و یا حرکت علیه سلطه‏ی خود شوند. آنچنانکه "شولگی" در بیست و هشتمین سال پادشاهی خود دخترش را به عقد پادشاه انشان درآورد؛ هرچند ‏این سیاست موثر واقع نشد و "شولگی" ناگزیر شد شورش ‏این شهر را فرو نشاند و در ‏این کار نیز ناکام ماند]4[.

تشکیل لژیون‏ها و برقراری پیوند ازدواج، ضمن تضمین بقای سلطه‏ی سومریان، امنیت ارتباط جاده‏ای را نیز فراهم می‏کرد. به این ترتیب، تجارت، از سرزمین "سومر" در جلگه‏ی بین‏النهرین تا هندوستان، از طریق دریا و خشکی، در امنیت انجام می‏گرفت. مروارید، سنگ، چوب و دیگر نیازهای بین‏النهرین که در سرزمین جلگه‏ای سومر به دست نمی‏آمد، به رایگان از سرزمین ایلام در بلندی‏های انشان تامین می‏گردید و استان کوه‏گیلویه و بویراحمد با احتساب ساحل دریا و بنادرش از "هندیجان" تا "گناوه" و "توج"، پل ارتباطی میان ‏شوش و انشان بود.

اسناد زیادی اشاره به ورود ‏ایلامیان از "شوش"، "انشان"، "سیماش"، "هوهنوری" و بسیاری شهرهای دیگر به "بابل" دارند. غارت "هوهنوری" در هفتمین سال پادشاهی "بورسین" و یا ازدواج دختر "کیمیل سین" با پادشاه انشان و به دنبال آن حمله‏ی ‏این پادشاه به انشان، بیانگر شکست ازدواج‏های سیاسی بوده است]5[.

"سیماشکی‏ها" سلسله‏ی ایلامی جدیدی بودند که به سلطه‏ی پانصد ساله‏ی سومریان پایان دادند. گرچه در آغاز، پادشاه سیماشکی با وجود تصرف شهرهای زیاد از جمله "هوهنوری"، احتمالا در نزدیکی باشت، در مقابل بینالنهرینی‏ها شکست خورد اما در نهایت وحدت سیاسی انشان و شوش سومریان را ناچار به عقب‏نشینی به جلگه‏های پست بین‏النهرین کرد]6[.

‏این دوران همزمان است با حملات "کاسی"‏های ساکن در لرستان و کرمانشاه و ‏ایلام امروزی به بین‏النهرین که به پیروزی آنان و فرمانروایی بر بین‏النهرین انجامید. پس از پیروزی "کاسی"‏ها بر بین‏النهرین، شاهد عقب‏نشینی حاکمان ایلام در برابر حملات آنان و بازگشت به کوه‏های زاگرس در‏ موقعیت جغرافیایی این استان هستیم]7[. نمونه‏هایی از سکونتگاه‏های آنان از یاسوج تا رامهرمز، مانند "لما"، "هوهنوری"، "هیدالی" و "تل قضیر" موید آن می‏باشند. احتمالا هوهنوری منطبق با آثار قدیمی‏ جاده‏ی "لنده" به "دلی مهرگان" بنام "کهنو" و یا مناطق باستانی دامنه‏ی شمال غربی "کوه نور" که شامل مناطق "کهنو" و "موگرمون" و "لیرکک" دشمن‏زیاری و "پراشکفت" و "پی‏انجیر" که در دامنه‏ی کوه نور واقع شده‏اند می‏باشند که بین دو ناحیه‏ی انشان و ‏ایلام قرار گرفته و به راستی کلید گشودن آن دو می‏باشد.

در حدود 1500 ق.م از سلسله‏ای بنام ‏"ایگه‏هالکیدها" در‏ این موقعیت جغرافیایی به قدرت رسید که بزرگترین شبکه‏های آبرسانی و حفر قنات را انجام داده‏اند و در برخی موارد به صورت تصادفی با ‏این شبکه‏ها آشنا شده‏ایم. از جمله اقدامات آنها، معبد "زیگورات چغازنبیل" است که در شهر "دورانتاش" شوش انجام گرفته است. یکی از شهرهای مهم آنان، "هیدالی" (ارجان) پایتخت زمستانه‏ی آنها تا قبل از شوش بوده است. مورخین، دوران حاکمیت آنها را عصر طلایی‏ ایلام نامیده‏اند.

پس از ‏این "ایگه‏هالکیدها"، خاندان دیگری بنام "شوتروکیدها" که با آنها قرابت داشته ولی در موقعیت جغرافیایی ممسنی ساکن بودند، به قدرت رسیدند]8[. اگرچه در دوران پایانی ‏این حکومت، بین‏النهرینی‏ها توانستند به مدت چند قرن با سلطه بر ‏ایلام، مناطق ساحلی دریا تا هندوستان را تصرف کنند، ولی تلاش برای وحدت سیاسی میان انشان و ‏ایلام و خاندان‏های ساکن در انشان، "گابه" (اصفهان)، "کورنگان" (ممسنی) و "شوش"، باعث تشکیل ‏ایلام نوین گردید که دارای سه پایتخت از ‏جمله "هیدالی" (ارجان) بود. وجود یکی از پایتخت‏ها در موقعیت شهری این استان بیانگر موقعیت سیاسی آن بوده است]9[.

تا زمانی که ایلامیان وحدت خود را حفظ کردند، توانستند بر "بابل" مسلط و حتی "آشوریان" را در سال 691‏ق.م شکست دهند. لکن با شروع اختلافات درونی میان خاندان حاکم ‏ایلام نوین و کشتن و تبعید عموزاده‏ها و سست‏ شدن اتحاد میان پادشاهان سرزمین‏های فوق‏الذکر، زمینه‏ی سقوط‏ ایلام فراهم گردید. ‏این سقوط با تدبیر "آشور‏بانی‏پال" پادشاه مقتدر آشوری در حدود سال 650‏ق.م انجام گرفت. وی از پادشاه "هیدالی" خواست تا در جنگ بین ‏ایلام و آشور، از پادشاهان دیگر ‏حمایت نکند و نیز با درخواستی مشابه، خیال خود را از جانب حاکم و بزرگان "پارسوماش" که در هیدالی با آنها آشنا شده بودند، راحت کردند.

سیاست "آشوربانی‏پال" موجب گردید تا نیروهای آشوری از دریا و خشکی به ‏ایلام حمله، آنان را شکست داده و تا شهر "باشیمو" (باشت) پیشروی کرده و بعد به "هیدالی" برگشتند. در ‏این زمان که سرکردگان آشوری در "هیدالی" مستقر شده بودند، "کورش دوم" پادشاه "پارسوماش" با سرکردگان آشوری ملاقات کرد و به آنها اعلام وفاداری نمود. بعداً فرزندش "اروکو" را به عنوان گروگان و ضامن وفاداری به نینوا فرستاد]10[.

با سقوط‏ ایلام به وسیله‏ی آشوریان، "کوروش" توانست زمینه‏ی وحدت میان ‏ایلام و "پارسوماش" (کوه‏گیلویه) را‏ ایجاد کرده و ضمناً با همبستگی میان او و برادرش در پارس، موقعیت خود را تقویت کند. همین عامل و نیاز مادها به وحدت در مقابل آشوریان، موجب شد که "هوخشتره" با دادن نوه‏ی خود به عنوان عروس "کمبوجیه" فرزند "کوروش"، موقعیت خود را تحکیم بخشیده و آماده‏ی جنگ علیه آشور شود.

دوران 90 ساله‏ی از کوروش دوم تا کوروش کبیر، دوران وحدت و انسجام داخلی است. کوروش کبیر در حدود 560‏ق.م و با جلب حمایت سرکردگان مادی، بنیان بزرگترین امپراطوری تاریخ را در استان کوه‏گیلویه و بویراحمد و بعداً انشان را به پا کرد. استان کوه‏گیلویه و بویراحمد پر است از حوادث و وقایع دوران پدرش "کمبوجیه"، جد اولش "کوروش" و جد دومش "چیش‏پش". مکان‏های تاریخی و قلاع مهم و معتبر از جمله "تل‏خسروی"، "سی‏سخت"، "کی‏کاووسی"، "دژ گنبدان"، "قلعه‏های گل و گلاب" و "ملاجان" و "سلیمان" و "جس"، "دژ"، "دژ کوه"، "برج" (گرد)، "چُنگ" و "اِسپَر"، "اورند شاه"، و "قلون" و "قلعه ناظر" و ده‏ها نمونه‏ی دیگر، تنها قسمتی از دژهای مستحکم بازسازی شده در امپراطوری هخامنشی می‏باشد.

در دوران بعد از کوروش، این استان زیر نظر فارس اداره می‏شده و یکی از مناطق مورد توجه هخامنشیان بوده است؛ تا جایی که ده‏ها اثر به جامانده، موید مکتوبات تاریخی می‏باشد؛ مثل "کمبوس"، "فهله"، "کالوس"، "آرو"، "چِرزو" و قلعه‏ی "شاه بهمن" و سه کاخ بین راهی "هیدالی"، "باشت" و "سروان جنجان" فیلگاه ممسنی که هنوز آثارشان موجود است]11[.

در آخرین روزهای حکومت هخامنشیان فقط در دو محل، مقابل سپاهیان اسکندر مقاومت انجام گرفت. یکی در "اوکسیان" (ایذه و مالمیر) به رهبری "ماداتس" و دیگری در دروازه‏ی پارس در تنگه‏ی ورودی به پارس (انشان قدیم)، "تنگ تکاب" معروف به "پیلا پرسیکا" و "پیلا سوزیدا"؛ یعنی هم دروازه‏ی ورود به پارس است از طریق خوزستان و شوش و هم دروازه‏ی ورود به "سوزیانا" (شوش) است از طریق پارس. در مجموع تنگ تکاب و رود مارون مرز میان پارس و سوزیان بودند]12[.

در دوره‏ی سلوکی، معابدی در ‏این حوزه جغرافیایی قرار داشت که موجب شد حملات داخلی و خارجی برای تصرف اموال آنها انجام شود. مانند "اپیفانوس چهارم" که اتحاد مردم باعث شکست، زخمی ‏و کشه شدن او در کنار رود "تاب" گردید. همچنین "مهرداد یکم"، پادشاه اشکانی با حمله به‏ این موقعیت جغرافیایی از یک طرف ثروت زیادی به دست آورد و از طرف دیگر حاکمیت سیاسی منطقه را دست نشانده خود کرد]13[. در دوران حاکمیت اشکانیان کافی است دانسته شود که ‏این استان در دو واحد سیاسی قرار می‏گرفت. یک قسمت جزء فارس به وسیله‏ی پادشاهان مستقلی بنام "ملکا" (فراتراکا) اداره می‏شد و قسمت دیگر در‏ ایلام با پادشاهانی بنام "کامنسکیرس" به مرکزیت "شالولیکی" در ‏ایلام قرار داشت. اولی در موقعیت جغرافیایی شرق رود مارون شامل بویراحمد سردسیر و گرمسیر و گچساران بود و دومی‏ حاکم بر ‏ایلام شرقی که بخش اعظم آن را شهرستان "لیکک" (شالوکئا) یا "سولک" و طیبی و بهمئی سردسیر تشکیل می‏داد. سنگ‏نوشته‏های "برد رستم" در تنگ سولک و منابع مهم موید آن می‏باشد.

در اواخر حکومت اشکانیان حاکمیت استان کوه‏گیلویه و بویراحمد در دست خاندان "بازرنگیان" بود. خاندان "اردشیر بابکان" با پیوند ازدواج با آنها و رسیدن به مقام سیاسی ارگبدی توانستند با وحدت میان دین و سیاست، این نواحی را تصرف کرده و پادشاه اهواز را که در ‏ایلام شرقی (سولک) ساکن بود، شکست دهند. در سال بعد منطقه‏ای میان رامهرمز و بهبهان برای جنگ با "اردوان پنجم" تعیین گردید. نتیجه‏ی این جنگ، شکست "اردوان پنجم" و کشته شدن او بود]14[. پس از آن، اردشیر خود را شاهنشاه نامیده و امپراطوری ساسانی را تشکیل داد. در دوران ساسانیان ‏این استان یکی از مناطق مورد توجه آنها بود. عمده دلایل این توجه عبارت بودند از:

1. پیوند سیاسی مذهبی و فامیلی با حاکمان ‏این منطقه

2. شکست پادشاهان اهواز و اشکانی در ‏این جایگاه

3. علاقه شاهپور اول به ‏این استان که بخش ویژه‏ای از آن به نام او بلاد‏شاهپور نامیده شد بنا به روایت کارنامه اردشیر بابکان.

با توجه به پایگاه‏های اقتصادی، مذهبی و سیاسی این منطقه، در دوران قباد و انوشیروان، شهرهایی در ‏این موقعیت جغرافیایی ایجاد گردید که می‏توان به شهرهای "وه ‏آمد ‏قباد"، "بیرام قباد"، "ارجان"، "ریواردشیر"، "مهرگان"، "بلادشاپور" بالغ بر42 تا52 بلده مسکونی، "فرزوک"، "خبس" و "گنبدملغان" و از همه مهم‏تر بنادر "سینیز"، "مهرویان" و "توج" و جاده‏های مهم ارتباطی از "گندی شاهپور" و بعداً "تیسفون" به "استخر" و "فیروزآباد" و "بیشاپور" تا "هندوستان" اشاره کرد. اکثر ‏این شهرهای آباد و مهم، مراکز صنعتی-تجاری در دامنه‏های زاگرس غربی از شوش تا کرمان و هندوستان بوده‏اند که خود بیانگر میزان توجه ساسانیان به ‏این استان است. از طرف دیگر، اهمیت سیاسی این منطقه به عنوان پل ارتباطی میان بین‏النهرین و پارس، همواره مورد توجه بوده است. به همین مناسبت شهرهای بزرگی مثل "شوش"، "ریواردشیر"، "هیدالی"، "گنبدملغان"، "نوبندگان"، "بیشاپور"، "کازرون"، "جیرفت"، "موهنجودارو" و "هراپا" به عنوان شهرهای محل عبور از بین‏النهرین تا هندوستان و در یک عرض جغرافیایی خاص قرار داشتند]15[.

در دوران بعد از اسلام، این استان با احتساب سواحل دریایی آن، "کوره‏ارجان" نامیده می‏شد که سقوط شهرهای آن از جمله "توج"، "گناوه"، "سی‏نیز" و "داریان" و "مهرویان" و "ریواردشیر" و "ارجان" و "بلادشاپور"، کلید فتح فارس و ‏ایران برای اعراب شد. ‏این صفحه از تاریخ، پر است از اقدامات سپاهیان بصره به رهبری "ابوموسی اشعری" و "عمار یاسر" و سپاهیان عمان به رهبری "حکم ابن ابو العاص" که از "توج" به "ریواردشیر" حمله برد و پس از تصرف آن وارد "ارجان" شد و سپس با هماهنگی با "ابوموسی"، به فارس لشکر کشید]16[.

در دوران حکومت حضرت علی‏(ع)، "زیاد ابن ابی حاکم" دست نشاده‏ی امام در فارس بود]17[ و از "قلعه سفید" ممسنی مهمترین پایگاه دفاعیش، استان کوه‏گیلویه و بویراحمد را نیز اداره می‏کرد.

در دوران اموی، پس از تسلیم "زیاد ابن ابی"، تا زمانی که حاکم بصره شد، پیرامون "قلعه سفید" تا "ارجان" ده‏ها مطلب در منابع مکتوب ثبت است. در دوران بعد از او، جنگ‏های خوارج با دولت مرکزی از رامهرمز تا ارجان، خسارات تمدنی و مالی و جانی زیادی را بر استان وارد کرد. دوران انتقال قدرت از اموی به عباسی و نقش "ابومسلم" غلام خاندان عجلی که تیول‏داران ‏این استان بودند، خود مبحثی جداگانه می‏باشد. در ادامه‏ی آن اختلافات میان مأمون و امین، به حمایت "قاسم ابن ادریس عجلی" و "گیلویه"، سردار ساکن در قسمتی از استان از امین و کشته شدن گیلویه و تسلیم قاسم و ادامه‏ی حکومت او در استان تا اصفهان انجامید. ده‏ها اثر از این دوران، در استان کوه‏گیلویه و بویراحمد به جا مانده است.

در آغاز کار صفاریان، یعقوب لیث از فارس به این استان حمله آورد. کشته شدن هزاران نفر از مردم استان به رهبری "مهران الکردی" که حامی ‏"محمد بن واصل"، حاکم فارس بودند، حاصل این حملات بود. به این ترتیب، یعقوب، پس از شکست "مهران الکردی"، در ارجان مستقر شد. جنگ‏های پانزده ساله‏ی میان زنگیان و خلیفه‏ی عباسی و یعقوب با خلیفه‏ی عباسی و نیز "عبیدالله الکردی" حاکم بخش غربی استان تا رامهرمز با سیاست گرایش به سوی همه‏ی طرف‏های درگیر و استفاده از زنگیان در حمله به کردان داریانی که رقیبان وی بودند، ده‏ها حادثه‏ی تلخ را به جا گذاشته است]18[.

در جریان اختلافات میان خاندان بویه و آل‏زیار، "علی عماد الدوله"، در ارجان مستقر شده و با استفاده از نیروی مردمی ‏این استان در پناه کوه‏های صعب العبور و حمایت "علی نوبندگانی"، به استحکام قدرت آل‏بویه در فارس پرداخت. ده‏ها مکان و قلعه به نام اخلاف او در گوشه‏های مختلف استان، وجود دارد. اختلافات پایانی آل‏بویه در میان فرزندان "عضد الدوله" دیلمی‏ و سپاهیان دیلم و ترک به شورش‏ها‏یی منجر شد که در این موقعیت جغرافیای سرانجام یافت. قبور کشتگان این شورش‏ها هنوز در این استان، قابل تشخیص است]19[.

در دوران سلاجقه، حاکمانی از ‏این استان به پا خاستند که عامل فراز و فرودهایی در آن بودند. رشد سیاسی فرقه‏ی اسماعیلیه به رهبری ابوحمزه‏ی کفشگر، از مردم ارجان که از قلاع متعدد استان بخصوص "قلعه ناظر"، "ارجان" و قلعه‏ی "دیرجان" و دیگر قلاع استفاده کرد ازجمله رویدادهای قابل توجه است. پس از آن، تشکیل دو حکومت اتابکان فارس و اتابکان لر در دل حکومت رویداد مهمی است که می‏توان گفت بیشترین فراز و فرود سیاسی، مذهبی، اقتصادی استان، در این دوران (از 450‏ه.ق تا 850‏ه.ق) بوده است. آثار به یاد ماندنی این حاکمان و شهر‏های ساخته‏ی آنان از "سنقرآباد" تا "سقاوا" و شخصیت‏های سیاسی مذهبی که بر اثر اختلافات داخلی و خارجی کشته شدند، نشان از موقعیت ویژه‏ی استان در آن زمان دارد. اسامی ‏عده‏ای از‏ افراد این دوره، تحت عنوان "شاهزاده"، "امام‏زاده"، "پیر"، "امیر" و "شهسوار"، قابل تشخیص است]20[.

در دوره‏ی تیموریان، فارس زیر نظر "عمرشیخ" فرزند تیمور اداره می‏شد. وی در آخر کار خود، در سفری که از شیراز به قصد بغداد داشت از این استان گذر کرده است. مسیر حرکت امیر تیمور در سال 795 در سفرش از "شوشتر" به "قلعه سفید" که قریب دوازده روز طول کشید و توقفگاه‏هایش نیز، منزل به منزل مشخص است. در یکی از ‏این منازل در رامهرمز، "ملک پیراحمد" حاکم لرستان با او ملاقات داشته است]21[.

ترکمانان، گرچه مدت کمی‏ حاکم بودند اما به ترکیب جمعیتی آنان، همراه با افشار و الوار در تمام دوران آنها و در حکومت صفویه، اشاره شده است. با توجه به ‏اینکه این استان، نزدیک‏ترین راه‏ها برای گذر از بنادر به پایتخت کشور در دوره‏ی صفوی، اصفهان و برعکس را دارا بود، شاهد رونق منطقه در این دوره هستیم. شهر‏نشینی با کاروان‏سرا‏های زیاد و راه‏های سنگ‏فرش مرتبط با مرکز و همچنین از شوش تا اصطخر و شیراز و کازرون و مدارس علمیه‏ی موجود و وجود حاکمان آگاه و به ویژه محمد‏زمان خان، مفسر قرآن و ده‏ها دلیل دیگر از امتیازات استان در این دوره بوده است. علاوه بر این، ترکیب نژادی ترکمان، افشار، الوار نشان از تعامل فرهنگی و حاکمیت مدبر ‏این دوره دارد. از رهگذر ‏این تدابیر، اشتغال، آرامش و امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و آبادی شهر‏ها و سکونت‏گاه‏ها و پل‏های مختلف و جاده‏های سنگ فرش برای تسهیل ارتباط میان بنادر و مرکز در این منطقه، توسعه یافت]22[.

پس از صفویه، در آشفتگی حاصل از حملات افغان‏ها و وجود مشکلات خارجی و شورش‏های داخلی در زمان نادرشاه، از جمله شورش "محمود بلوچ" و همدستی عده‏ای از قبایل و طوایف و بزرگانشان، زمینه‏ی شورش‏ها و ناامنی‏ها، در استان ‏ایجاد شد]23[. می‏توان گفت حکومت لر نژاد زندیه به رهبری کریم خان زند و استقرار صادق خان در بهبهان و کوه‏گیلویه و جنگ‏های مختلف از جمله حملات به "لیراوی" و کلهمنار ساختن از مردم در کنار رود "خیرآباد" و استقرار "هیبت‏الله‏خان" باوی در بهبهان و گهگیلویه و اختلافات ناشی از اقدامات زندیه، بیش از پیش موجبات ناامنی را در استان فراهم کرد؛ تا جایی که در اختلافات میان زندیه و قاجاریه، عده‏ای از سران استان با فرستادن هدایایی برای فتحعلی‏شاه در قسمت پادنا به سمت شیراز، پاداش لقب خانی در استان را دریافت کردند که در ادامه‏ی آن، اختلافات میان ‏ایلات و خوانین مختلف و سیاست‏های اختلاف برانگیز حاکمان قاجاری باعث خرابی بلاد و ترک دیار و کوچ سکنه‏های استان به شهر‏های دیگر مثل اهواز و بوشهر و شیراز و اصفهان و حتی تا هندوستان گردید. آسیب‏های این دوران آنچنان زیاد بود که اقدامات کسانی چون "احتشام الدوله" هم نتوانست مانع از تخریب و مهاجرت شود]24[.

سوء‏استفاده‏ی حکومت از یک طرف و تمامیت‏خواهی سران ‏ایلات در دوره قاجاری از طرف دیگر موجبات اختلافات و جنگ‏های داخلی را‏ ایجاد کرد. از این میان می‏توان به جنگ‏های میان "نویی‏ها" و بویراحمدی‏های متحد با طیبی و دشمن‏زیاری به رهبری محمد "شفیع خان" نویی و "محمد طاهر خان" بویراحمدی غارت و چپاول ‏ایل بختیاری توسط بویراحمدی‏ها و پیامد‏های آن که تا انقلاب مشروطیت نیز کشیده شد، اشاره کرد. نیز، تقسیم بویراحمد سردسیر و گرمسیر میان فرزندان "محمدطاهر خان"، مهاجرت طایفه‏ی "اولاد میرزا علی"، محاصره‏ی قلعه‏ی "عباس قلی خان"، کلانتر بویراحمد گرمسیر به وسیله‏ی قشقایی‏ها و بویراحمدیهای سردسیر، در سال 1297‏ه.ق، اختلافات میان "خداکرم خان بویراحمدی" و پسرانش و همچنین زمامداری خوانین بختیاری در کوه‏گیلویه که زمینه‏ساز ‏ایجاد اختلاف در استان گردید، از این جمله‏اند]25[.

جنگ کریم خان بویراحمدی و رقبایش و اختلافات داخلی و حمله به سی‏سخت و جنگ‏های داخلی و اختلافات همزمان با بختیاری، تقسیم بویراحمد به علیا و سفلی و اعتراض حاکم چرام به ‏این تقسیم که خود از عوامل عقب افتادگی استان بوده‏است و ده‏ها مسئله‏ی مختلف در رابطه با قتل و غارت داخلی به وسیله خوانین بویراحمد که همه موارد باعث می‏شد تا امنیت دائمی ‏در استان به خطر افتد، نیز از این دسته است]26[.

عدم توجه خوانین بویراحمدی به دولت مرکزی و احساس اقتدار و قدرت جداگانه در استان که جوابگوی هیچ دولتی نباشد موجب شد که حتی دادن القاب به "شکرالله خان" و "سرتیپ خان" و "غلام حسین خان" بویراحمدی به وسیله‏ی احمد شاه و پیشنهادات سردار سپاه نیز نافذ نگردد]27[.

بنابراین حوادثی را که سران استان، در داخل و خارج‏ ایجاد کردند، خود شرایطی را در استان و همچنین در برابر دولت مرکزی بوجود آورد که منجر به حوادث زیر گردید:

1. جنگ "دورک مدین" در سال 1301‏ه.ش در ممسنی و مطالبه‏ی غرامت از اهالی بویراحمدی.

2. جنگ "دره سرد" در سال 1306‏ه.ش بین خوانین بویراحمدی با طوایف "طامرادی" که ده‏ها کشته به جای گذاشت.

3. حوادث مربوط به "شیخ خزعل" و تاثیر آن بر استان کوه‏گیلویه و بویراحمد با توجه به ‏اینکه یکی از پایگاه‏های آن در "زیدون" بود و با خوانین "بهمئی" رابطه‏ی خویشاوندی داشت و خوانین بختیاری و اعراب حامی ‏او بودند و داعیه‏ی عربستان ‏ایران را داشت که موثر در تحریک خوانین کوه‏گیلویه و بویراحمد بود.

4. اختلافات "باوی" در سال 1307‏ه.ش و کشته شدن "اسدالله خان" باوی به وسیله‏ی بویراحمدی‏ها در سال 1308ه.ش.

5. کشته شدن "کی مکی" تاس‏احمدی به تحریک خوانین بویراحمد گرمسیر.

6. جنگ "تنگ طامرادی" در سال 1309‏ه.ش]28[.

پیامدهای حوادث فوق و توجه رضا‏خان به تمرکزگرایی در کشور باعث شد تا خوانین استان با فرار از قانونمندی و تمرکز‏گرایی، مانع از حاکمیت دولتی در استان گردند که ره‏آورد آن چیزی جز فقر همه جانبه نبود. اما بعد از حادثه‏ی "تنگ طامرادی" اولین اقدام دولت، اسقرار نخستین حاکم نظامی ‏در "تل خسروی" برای جلوگیری از یاغی‏گری‏های بویراحمدی‏ها از جمله "علی‏خان" و "ولی‏خان" و یاغی‏گری‏های "بابکانی‏ها" بود که به کشته شدن "حسینقلی خان" چرامی و وقایعی چون "تخت قاپو" منجر شد. دوران پس از سقوط رضاخان، به تصور خوانین بویراحمدی، دوره‏ی شاه‏گردون بود و احساس می‏کردند می‏توانند قدرت را به دست آورده و مثل سابق جوابگوی هیچ حاکمیتی نباشند و از سفره‏ی پهن غارت و چپاول استفاده کنند و در صورت مقاومت، دست به قتل و کشتار زنند.

در این دوران برای "عبدالله خان ضرغامپور" شرایطی ‏ایجاد شد که می‏توانست به نحو احسن در جهت پیشرفت منطقه از آن استفاده کند. ملاقات وی با مسئولان دولتی و پیشنهادات پنچ موردی او در 1321 در "خیرآباد" و همزمان با آن ملاقات با خوانین قشقایی و ممسنی و عقد پیمان "چم اسپید" و حمله به "سمیرم" از مصادیق سیاست‏های دوگانه‏ی اوست. همچنین تجمع سران ‏ایلات در لنده‏ی طیبی و اهداف پنهان و پیدا تا هجوم بویراحمد سفلی به علیا به رهبری "عبدالله‏خان"، همه حاکی از عدم استفاده‏ی صحیح از موقعیت‏های پیش آمده است که هر اشتباهی، با اشتباهی دیگر دنبال می‏شد؛ مثل پیمان "سرگچینه" با خوانین ممسنی، همزمان با ملاقات‏های "خسرو‏خان" قشقایی با فرماندار نظامی ‏بهبهان و افراد دولتی با "عبدالله‏خان" در "چم چیت" با سیاست‏های متضاد]29[.

در حالی که دولت با اقدامات بازدارنده‏ی ارتش از طریق دادن کوپن قند و شکر به سران استان و ‏ایجاد شرایط آرام برای خلع سلاح اقدام می‏نماید، "عبدالله‏خان"، به محاصره‏ی شیراز و غارت کازرون می‏پردازد. همچنین با اجرای نقشه‏ی قتل "خسرو‏خان" بویراحمدی، از چهره‏های سرشناس و وفادار به دولت ملی در 1332‏ه.ش، با احساس غرور، یکه تاز میدان سیاست گردید و به قتل عام "ستون عبدالهی" پرداخت و ده‏ها مسئله‏ی دیگر را به وجود آورد که به علت همزمانی با اصلاحات ارضی و اصول شش گانه و غائله‏ی فارس، منجر به حادثه‏ی بزرگ جنگ "گجستان" و کشته یا اعدام همه‏ی عاملان آن از جمله "عبدالله‏خان" گردید. اولین پیامد مثبت جنگ" گجستان" برای استان، تشکیل فرمانداری که به پیشنهاد ارتشبد "آریانا" بود]30[.

اما دوران بعد از 1342، شروع زندگی شهرنشینی یاسوج، دهدشت، گچساران، باشت، چرام، لنده و کت بهمئی و پدید آمدن شیوه‏های تحصیلی جدید، زمینه‏ی رشد فرهنگی سیاسی و اقتصادی را فراهم کرد که با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ‏دو چندان گردید.

3- نتیجه‏گیری

در این دوره‏ی پایانی، نیروهای ذی‏نفوذ استان می‏توانستند با عبرت گرفتن از تاریخ، خاص دوران معاصر از قاجاریه تا پایان پهلوی و با‏ ایجاد وحدت و شرایط مناسب و استفاده از همه‏ی توانائی‏ها در جهت شکوفایی استان، گام بردارند. زیرا با علم و شناختی که نسبت به زمینه‏های پیشرفت در استان چهارفصل کوه‏گیلویه و بویراحمد داشتند، از قبیل قدمت تاریخی و آثار به جا مانده و جاذبه‏های گردشگری طبیعی با‏ ایجاد شرایط مناسب جهت حفظ و بازسازی میراث فرهنگی به شکوفایی منطقه کمک کنند.

اما از آنجایی که تجربیات و حوادث تلخ تاریخی از بعد از فروپاشی صفویه تا پایان پهلوی یا درس عبرتی برای فرزندان ‏این استان نشده است و یا آنچنانکه حوادث بازدارنده در آن دوران را افتخار دانسته و باعث بزرگنمایی آنها شده‏ایم، به جای وحدت و همدلی و تشکیل جلسات فصلی و یا حداقل سالانه و‏ ایجاد تعامل و تحمل همه‏ی نگرش‏ها و استفاده از نفوذ شخصیت‏های ذی‏نفوذ استانی که بعضاً جزو مفاخر ملی و استانی می‏باشند، سعی در حذف همدیگر کرده که اثرات بسیار مخرب آن در این سال‏ها، جلوه‏گر بوده است. به این ترتیب، در ابعاد مختلف سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی و انسانی، هزینه‏های بسیار سنگینی بر استان تحمیل شده است و دیدگاه‏های مردم حتی عوام و سالخوردگان را پیرامون کلمات زیبا و زینت‏بخش فرهنگی و اعتقادی مثل حق، عدالت، انسانیت و رعایت حقوق دیگران و خدمت و خدمت‏گذاری، معنی دیگر داده‏اند. امید است با توکل به خدا و با اصلاح ساختار فکری فرزندان ‏این استان، زمینه‏ی شکوفایی، برخلاف گذشته، در سال نوآوری و شکوفایی، ‏ایجاد و گوشه‏ای از جاذبه‏های تاریخی استان را معرفی کنیم.

No comments:

Post a Comment