web 2.0

Saturday, May 7, 2011

حاج عباس زیدانی

حاج عباس زیدانی

مردی از تبار اتابکان لر:
از صفات وخصوصیات مردان بزرگ ، همت بلند، شهامت، برقراری ارتباط اجتماعی، دوست یابی وثابت قدمی در حفظ دوست، هویت یابی وهویت شناسی ، چه در ایل وتبار وچه در دوستی وانسانیت است. که شخصی را به نسبت دیگر افراد در میان قوم، ایل،طایفه، خانواده، حتی در انقلابها وتحولات سیاسی وجنگها ممتاز وبرجسته می کند وموجب بزرگی افراد می شود. نه افرادی که در شرایطی خاص ممکن است به موقعیتی برسند که عنوان وموقعیت باعث می شود اورا بزرگ پندارند چرا که موقعیتشان بزرگ است. حاج عباس جز دسته اول است که بصورت ذاتی وبر پایه اصالت ونجابت قوم لر وآریا و نسل اتابکی ( نوئی) بزرگ بوده است تاآنجاکه دو شاعر بزرگ وشهیر ایرانی سعدی وفردوسی در موردانسانهای نیک ونیکوکارکه در اینجا بی مناسبت نیست ومصداق دارد ، آورده اند:
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
فریدون فرخ فرشته نبود زمشک وزعنبر سرشته نبود
به داد ودهش برد این نیکویی توداد ودهش کن فریدون تویی
روزنس معتقداست: "شدت گروهی قومی در توصیف خود وتاکید افرادبرقومیتشان معمولا هنگامی افزایش می یابدکه تماس مکانی- جغرافیایی واجتماعی عمیقی بین گروهها وجوددارد. منزوی ترین گروه " سنتی" احتمالا مردمی هستند که به لحاظ قومی کمتر خود را تعریف کرده اند."
بی شک مصداق تعریف روزنس، حاج عباس زیدانی بود. شخصیتی که نامش گرفته شده از نام رشیدترین، سخاوتمندترین،شجاع وباگذشت ترین مردکربلانماد عشق مذهبی وشهرتش بر گرفته از زادگاهش زیدان با بیش از چهار هزار سال مزین به زینت زیتانا(زیدان)وپسوند نوئی نشان عشق به هویت ملی بودو در ایجاد تماس جغرافیایی واجتماعی عمیق بین گروهها سعی وافرودر تعریف هویت قوم تلاش زیادداشت.امروزشانزدهم اردیبهشت سال نود در چهلمین روز در گذشت مردی بزرگ وازتباراتابکان جمع شده وشرکت کرده ایم که دنبال برقراری عمیق قومی نسبی وسببی بود و کوشش می کرد خود و قومش را تعریف و نگذارد درانزوا فرو رود و هویت خود را از دست دهد. وی با خصوصیاتی که در سرشت ومنش ورفتارش عجین شده بود. سعی کردهویت قوم لر(اتابکان لر) و نوئی را شناسایی کرده تعریف نمایدوروابط نسبی وسببی را تاآنجاکه در توان داشت وشرایط به وی اجازه می داد شناسایی وتقویت کند.خصلتهای بارزی که باعث جاودانگی یاد وخاطره اودرذهن وقلب بزرگان ایلات، طوایف، به ویژه ایل نوئی ودوستانش باقی خواهد ماند. شخصیتی که اگرچه تحصیلات عالیه نداشت اما در تجسس پیرامون نسب شناسی صاحب نظرودرهر مجلسی محل رجوع بودواز هر صاحب تحصیلات عالیه ای نافذ تر به بیان مسائل وحقایق می پرداخت ودارای ذهنی بیدار وافکاری مترقی بود. مصلحی که در همه امور خواهان اصلاحات برای رشدوتعالی جامعه وایل ومملکت بود. در گذشت و رحلت این شخصیت بزرگ وشهیر حد اقل در استانهای خوزستان ، چهار محال بختیاری،کوه گیلویه وبویراحمد، بوشهر، لرستان، ایلام وکرمانشاه که اکثر قریب به اتفاق افراد صاحب نام با وی مجالست ورفاقت صمیمی داشتند وخلاء ناشی از فقدان وارتحالش را حس می کنند وفوتش را ضایعه ای بزرگ برای قوم لر و ایل نوئی می دانند گرچه او آنچنانکه در همه متون داریم که ذات انسانی چنان است که به اصل خود باز می گردد به مصداق انا لله وانا الیه راجعون روح وجسمش به اصل بر گشت و بعد الهی به ملکوت پیوست وبعد خاکیش به زمین برگردانده شد. بنابر این لازم شد تا به مناسبت چهلمین روز رحلت این شخصیت برجسته ایل نوئی و قوم لر شمه ای از تبارش را به رشته تحریر در آورده تاچکیده وصف خصوصیات آن مردبزرگ جاودانه ماند.
قوم لر: اگر چه شخصیتهایی مثل دکتر امان الهی وحمدالله مستوفی وتنی چند از بزرگان علم تاریخ وقوم شناسی وجه تسمیه هایی برایش آورده اند وریشه آن را مربوط به سیصد هجری قمری دانسته اند که فعلا قصد نقدو رد یا تایید هیچ یک را ندارم چرا که در جلد چهارم تاریخ خود از سقوط صفویه تا حال مورد بحث وبررسی قرارگرفته وانشاءالله خواهد آمدوبیش ازپانزده وجه تسمیه برای قوم لرآورده ام که هریک بخشی از خصوصیات اجتماعی ، فردی، وشغلی این قوم را در بر می گیرد.امابایداضافه کنم که لر سابقه ای به اندازه تاریخ اجتماعی انسان واز آدام وحوا(مشی ومشیانه) تا کنون را دارا می باشد که تحت عنوان کلی لهر(لر)یعنی دارای رمه آمده است وچه بسا جمشید افسانه ای به نام جمشید خوب رمه ریشه اصلی لهر(لر)باشد که بدین طریق مشهور ومعروف شده است.
اما اتابکان لر (فضلویه)که از اواخر قرن پنجم هجری در کنار اجداد اتابکان فارس زندگی، رشد وبه قدرتی مستقل تبدیل شدند بر خلاف آن دسته از مورخین ووقایع نگارا ن گذشته ومعاصرکه آنان را ناشی از مهاجرت قبایلی از شام دانسته اند. ریشه در فضلویان دارند که خود گروهی از ایلات شبانکاره می باشند که بعد از حمله اعراب به ایران از مناطق کوهستانی فارس، اصفهان، ، چهار محال وبختیاری وکوه گیلویه وبویر احمد به فارس رفته وایلات مستقلی را تشکیل دادند. این قوم با ایلات وطوایف وابسته توانستند در زیر حمایت اتابکان فارس قدرتی بزرگ تشکیل دهند وبه اتابکان لر بزرگ ( قسمتی از خوزستان،چهار محال بختیاری وکوه گیلویه وبویر احمد) در صحنه سیاست هویتی بدست آورند و بخشی از تاریخ سیاسی اجتماعی ایران را به خود اختصاص دهند.
در همان ابتدای تشکیل قدرت سیاسی لر بزرگ هماهنگ با دیگر مناطق ایران تحت فرمان هو لاکوخان به بغداد حمله وبه حیات سیاسی خلفای عباسی دومین خاندانی که اسلام ودین را ابزاری برای اقتدار خود کرده بودند پایان دادند.
در همین دوران وتا قبل از حمله به بغداد بود که لر بزرگ عملا به دو شاخه تقسیم شدند ویکی در کوه گیلویه وبویر احمد حاکم ومورد حمایت اتابکان فارس بودند ویکی به مرکزیت ایذه بود که تمام توان خود را بکار می بستند تا قسمت شرقی را ضمیمه خود کرده واستقلال سیاسی آن را از بین ببرند که خود باعث اختلافات ودسته بندیهایی گردید ونتیجه آن بوجودآمدن امیران متعدد در سطح استان کوه گیلویه وبویراحمد ودیگر استانهای همجوار است که تحت نام کلی امیر مشهور می باشند.آن چنانکه مرحوم حاج محمدامیری(رستم آبادی رامهرمز ) را می توان در این قسمت از اتابکان لر نام برده وشجره نویسی کرد.
این اختلافات به دوران قزل وافراسیاب لر کشیده شد که خود باعث تحولات عدیده در تاریخ اتابکان لر بزرگ می باشد ومنشا بسیاری از جنگهای داخلی گردید تا جا یی که قبور بسیاری از شخصیتهای برجسته سیاسی، نظامی، علمی این قوم امروز زیارتگاه خیلی از قبایل، ایلات وطوایف استان کوه گیلویه وبویر احمد ودیگر استانهای مجاور می باشد.که این ایلات وطوایف یا خود را از نسل او می دانند ویا از خدمتگزان اوبوده وهستند.
اما ایل نوئی : با فروپاشی اتابکان لر درنیمه اول قرن نهم بوسیله امرای تیموری بود که خورشید اقبال سیاسی وحاکمت اتابکان لر افول کرد وبا قدرت گرفتن ترکمانان وبعد از آن صفویه اتابکان لر قدرت سیاسی خود را کاملا از دست دادند. اگر چه با شبکه های بزرگ ایلی که داشتند توانستند اصالت وهویت خود را در تمامی دوران افول قدرت تا قاجاریه حفظ کرده وبعضا خودی نشان دهند.
بازماندگان اتابکان لربزرگ شاید در استان کوه گیلویه وبویر احمد بهتر از هر جایی توانستندهویت خود را حفظ نمایند وبدین طریق محوری باشند تا دیگر طوایف وابسته به اتابکان را به دور خود جمع نمایند چرا که نام نوئی برای خود بر گزیدند که معنی شاهزادگان می داد. این ایل با حفظ نوئی به معنی شاهزاده هویت واصالت را در دوره صفوی یدک کشیدودرزمان حمله محمودافغان ازاصفهان به کوه گیلویه و بهبهان که احتمالا یکی از علل شکست او پایداری ایل نوئی در مقابل او بوده، یاد وخاطره خود را در ذهن نادر شاه افشار حک کرده است. تا آنجا که بعضی اسناد نشان می دهد بزرگان بعضی از طوایف این ایل به عنوان خان بودند تا زمانی که با یک ترفند خاص شخصی ترک نژاد، خانی دست به دست شد ویکی از بزرگان بویر احمدی حکم خانی گرفت واز حامیان سلسله قاجاریه شدند.
بادگرگونیهای بعدازمرگ آغامحمد خان مسائل سیاسی متحول وبار دیگر ایل نوئی در میان ایلات وطوایف مختلف مطرح گردید وخانهای نوئی جایگاهی خاص پیدا کردند تا اینکه در زمان محمد شفیع خان نوئی دومین واحتمالا سومین محمد شفیع به اوج خود رسیدواز طرف قاجاریه به ضوابطی چهار بنیچه(نوئی، بویر احمد، چرام ودشمن زیاری )رسید. محمد شفیع خان نوئی پسرانی داشت که در این مقاله به تعدادی از آنها که در زمان خود مطرح وبانی مسائل سیاسی خاصی بودند اشاره می کنم که عبارتنداز: محمدخان احتمالا نیای نوئیهای قلعه گل وامارت دشمن زیاری بوده است.
محمد باقر خان برجسته ترین وشجاعترین آنها که به علت در گیری با نیروهای قاجاریه وتحت امر شکرالله خان نوری شاخص ترین بودچراکه بیش ازچهار صد نیروی دولتی را به کمک دیگر ایلات تابع از بین برد اگرچه دستگیر ودر بهبهان ویا شیراز وبه قولی در تهران اعدام گردیدوامروزه کسان زیادی سعی می کنند نسب خود را به وی برسانند.
عباس خان نوئی فرزند دیگر محمد شفیع خان بود که تعدادی از ایل نوئی خود را به وی می رسانند.اما آن چیزی که روشن ومسلم است اینکه فرزندان وی وآغا خان نوئی که از عمو زاده های محمدشفیع خان نوئی بودند، خاک پی انجیز را با حدود چهارگانه به یکی از طوایف دشمن زیاری فروختند.آغاخانی که باعشق خودباعث ازدست رفتن قلعه پلی وتوابع آن گردیدوموجبات ضعف وپراکندگی ایل نوئی را باعث شد.
حاج عباس زیدانی احتمال قریب به یقین وبا توجه به اسناد به دست آمده ولی جمع بندی وتنظیم نشده از فرزندان مجید خان نواد ه عباس خان فرزندمحمدشفیع خان بزرگ می باشد.که احتمالا بعد از فوت مجید خان به مناطق زیدان کوچ کردند وسرزمین گرمز تا دولت آباد را در اختیار داشتند تا آنجا که نهر(جوی) بسیار قدیمی وریشه دار در دوره ایلامیان را بخاطر ساکن شدن خانواده هایی از این ایل در کنار آن به جوی نوئی مشهور ومعروف شد وهنوز با گذشت سالیان زیاد ومستقر شدن ایلاتی غیر نوئی به جوی نوئی مشهور است ونامیده می شود. شخصیتی که خصلتهای ذاتی بزرگ منشی را توام با شهامت ، صله رحم، انسان دوستی ،کرامت انسانی وپای بندی به تمام ویژ گیهای دوستی ومهم تر از همه تواضع ،فروتنی وکوچک نظمی را یک جا جمع کرده بودوهمه این خصوصیات در کنار ویژ گی اصل یابی ونسب شناسی وقوم پروری باعث گردید تا بخش وسیعی از اوقات شریف خود را صرف این مهم کند انشاءالله که روح بزرگش آنچنانکه در دنیا،بزرگ ومتواضع وبانی همه گونه خیر وبرکت همراه با شناخت بود،درآخرت درآرامش به زیور حسنات انجام داده خود ودعای خیر دوستان وآشنایان وبستگان خیر خواه وحقیقت جوی وی باشد. روحش شاد ویادش گرامی باد.




تهیه کننده:(( علی سینا برقک))