web 2.0

Thursday, October 29, 2009

فرهنگ و بحران هویت

علی‏سینا برقک*

* کارشناس تاریخ

چکیده: در سال‏های اخیر عواملی دست به دست هم داده‏اند تا عده‏ای نسبت به آثار باستانی و مراکزی متعلق به مفاخر ملی و مذهبی نه‏تنها بی‏توجه، که عامل تخریب آنها باشند. این خود ایجاد شک و شبهه در ذهن هر انسان پایبند به هویت تاریخی و میراث فرهنگی می‏کند که نوعی تعمد در این غارت دستاوردهای تمدنی و تاریخی و فرهنگی وجود دارد. آن هم در زمانی که به خاطر شکار حیوانی عامل و عاملین شناسایی و جریمه‏های گزاف می‏شوند. نمادهای هویت ملی، استانی و منطقه‏ای تا قبل از آنکه مورد بررسی باستان‏شناسان قرار گیرند و باعث روشن شدن هویت تمدنی و تاریخی گردند به وسیله سارقان دفینه‏ها نابود می‏شوند. نابودی نمادهای تاریخی، موجب تنزل فرهنگ و بحران هویت تاریخی، ملی و استانی می‏گردد. در این مقاله سعی شده طالبان هویت را با این مصداق‏های هویت حدود شش هزار ساله قرار داده تا روشن شود که عدم توجه به حفظ و شناسایی و معرفی به آیندگان، خود بزرگترین بحران هویت در حال و آینده می‏باشد.

کلمات کلیدی: فرهنگ - هویت نمادهای ملی و مذهبی معابد - اماکن مقدس.

1- مقدمه

هویت ریشه و عمری به درازای تاریخ بشر دارد. هنگاهی که هینتس ایلامیان را لرهای اولیه می‏نامد]1[ خود معرفی هویت لر می‏‏باشد. یا آنجا که فرای می‏گوید ساکنان بویراحمدی کوه‏گیلویه ریشه پارسی دارند]2[ شناسایی هویت این قوم می‏‏باشد و یا آنجا که خداوند می‏فرماید ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و بعد به قبایل و گروه‏های گوناگون تقسیم کردیم تا از هم باز شناخته شوید]3[ بحث اصلی شناسایی هویت است. لازم است ابتدا فرهنگ و هویت را تعریف کرد؛ تا بعد به تأثیر آن در هویت‏سازی و همچنین بحران هویت بپردازیم.

فرهنگ یعنی آداب و رسوم و سنن حاکم بر هر قوم، ملت و یا جامعه است. این فرهنگ یا از طریق آموزه‏های ملی انتقال یافته است و یا از طریق آموزه‏های دینی و مذهبی حاکم بر هر ملت و قوم بوده است.

هویت یعنی اصالت تمدنی، ملی، مذهبی، قومی‏ و نژادی مربوط به کشور، ملت و اقوام ساکن در یک موقعیت سیاسی و جغرافیایی خاص.

حال که که با تعریف فرهنگ و هویت آشنا شدیم بهتر است تأثیر فرهنگ در حفظ هویت و یا بحران هویت مشخص شود. یکی از راه‏های حفظ هویت ملی توجه و حراست از میراث و مفاخر فرهنگی است. اماکن، شخصیت‏ها و دستاوردهای موجود و باقی مانده از گذشته‏، میراث و مفاخر فرهنگی هر کشور و قوم می‏باشد. متولیان هر کشور و منطقه، باید در حفاظت از این آثار که حفاظت از هویت ملی و انتقال آن به نسل‏های آینده کوشا باشند. بنابراین، جا دارد مصداق‏هایی از نمادهای هویت ملی و مذهبی در کشور و به ویژه استان را مطرح و معرفی کرد تا از آن طریق با چگونگی بحران هویت آشنا شویم. این مصداق‏ها در سطح ملی عبارتند از: «تخت جمشید»، «اکباتان»، «چغازنبیل»، «شوش»، «بیستون»، «غارشاپور»، «نقش رستم»، «نقش رجب»، «تنگ بلاغی»، «شهر و غار شاپور»، «تنگ سروک». این آثار به سلسله‏های تاریخی توانمند حاکم بر خاک ایران مربوط می شوند]4[ و آشنا نمودن نسل‏های آینده با این سلسله‏ها از طریق این آثار، موجب رشد فرهنگی مردم و احساس ارزشمندی در آنان می‏شود. در مقابل، عدم توجه به این آثار موجب رکود فرهنگی و تنزل هویتی در جامعه خواهد شد.

2- قاصدان و حاملان فرهنگ و هویت

نمونه مکان‏های تاریخی موجود در استان ما، «تنگ ماغر»، «تنگ سروک»، «تنگ کپ»، «تنگ‏ اَیُک»، «دیشموک»، «الا»، «صیدون»، «چین و لوا»، «پلی» تا «آرو» و «دیل»، «شمشیر بریده» و قلعه‏ها و پل‏های به جا مانده از ادوار تاریخی کهن می‏باشند]5[ که خود حاملان هویت ملی و دینی پیشینیان ما هستند.

هر کدام از ما برای معرفی هویت استان به نسل‏‏ها باید رسالت خود را انجام داده شخصیت‏های ملی استانی و تأثیرگذار در ایجاد این هویت را به نسل‏ها معرفی تا مصداق شعر زیر نباشیم که شاعرگفته است:

«بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد»

قلعه‏ها و پل‏های به جا مانده در استان، متعلق به دوران ایلامیان و بعد از آن هخامنشیان بوده و بزرگترین عاملان انتقال فرهنگ و تمدن و نماد هویت ملی و افتخار هر ایرانی و به ویژه مردم استان ما در ابعاد سیاسی، تمدنی، حماسی و پهلوانی و فرهنگی، خاص فرهنگ آزادی و آزادگی می‏باشند. این آثار و همچنین مواردی از جمله توجه به شاهنامه و شاهنامه‏خوانی در میان ایلات و قبایل، عاملان اصلی رشد فرهنگ حماسی از طریق یاد حماسه‏سازان تاریخی و اسطوره‏ای هستند.

به این ترتیب، برای معرفی پایه‏های هویت ملی، یعنی تکیه بر آثار به جا مانده در سطح استان و به دنبال آن بحران هویت ملی ناشی از بی‏توجهی به آثار مذکور، ذهن‏ها را متوجه آثاری می‏کنم که به نوعی عامل حفظ هویت ملی و مذهبی مردم (قبایل و طوایف) مختلف در سطح استان بوده‏اند. بنابراین لازم می‏دانم در یک تقسیم‏بندی کلی، این مراکز را که عاملان حفظ هویت ملی، فرهنگی، دینی، مذهبی هستند، معرفی کنم تا اولاً روشن شود که این اماکن، در فرهنگ ملی و دینی بسیار دور استان کوه‏گیلویه و بویراحمد، در حدود چهار هزار قبل از میلاد، ریشه دارند و ثانیاً در دوران‏های بعد، فرهنگی را به وجود آوردند و باعث شدند تا به این وسیله، با حفظ ارتباط مردمان کنونی با گذشته‏ی دیرین و هویت شخصیت‏های ملی، دینی، منطقه‏ای خود، آنان را از هویتی چند هزار ساله برخوردار کنند. عدم توجه به این آثار، خود بحرانی ملی و هویتی است و بعضاً اگر توجه به آنها صرفاً جنبه مادی پیدا کند و رفورم‏های ملی و دینی صرفاً برای رسیدن به درآمد مادی از آنها باشد اگرچه در کوتاه‏مدت جواب دهد در درازمدت خود عاملی است که به عنوان بحران هویت ملی، دینی، و قومی ‏می‏تواند آسیب‏هایی برساند که قطعاً و یقیناً جبران آنها امکان‏پذیر نخواهد بود.

آثار به‏جا مانده از گذشتگان در این استان، عبارتند از: الف- مصداق‏های هویت ملی دینی قبل از اسلام]6[ ب- مصداق‏های ملی و مذهبی بعد از اسلام]7[. هر دو نوع مصداق‏های قبل و بعد از اسلام باعث رشد فرهنگی و موجب تقویت هویت ملی و مذهبی گردیده‏اند و عدم توجه به آنها موجب بحران هویت خواهد بود.

الف- مصداق‏های هویت قبل از اسلام، عبارتند از:

1- معابد دوران ایلامی‏ که تحت عنوان جایگاه خدایان و یا نماد عبادت خدایان که همان پادشاهان بزرگ بودند وجود دارند. مثل: «شیموت»، «منزت»، «شائولیکی»، «اوپور کوپاک»، «سیلم»، «سیلهو»، «آتارکیتا» و ده‏ها نام به جا مانده از خدایان «ایلامی‏» و «انشانی» که در سطح استان می‏باشند]8[.

2- معابد و مراکز مذهبی دوره بعد از ایلامی ‏که بیشتر به دوره هخامنشی مربوط می‏شوند و به نام «ایدیه» (ایدیه‏ها) معابد مذهبی موجود بوده‏اند که معمولاً در جاهایی برپا می ‏شدند که به نسبت شهر و مناطق همجوار برجسته و از موقعیت خاصی برخوردار بودند. مسائل مربوط به قربانی کردن در آن جاها انجام می‏گرفت و گوشت قربانی بر روی یونجه گذاشته می‏شد تا مورد استفاده افراد نیازمند قرارگیرد. ذکر این آیین، باعث رواج فرهنگ حمایت از محرومین و گسترش آن در نسل‏هاست.

3- معابدی که بعد از فتوحات جنگی در قلاع ساخته می‏شد و در دوران مختلف هم به عنوان معبد و هم «دژ»، «ارگ» (قلعه) مورد استفاده سیاسی و مذهبی قرار می‏گرفتند. از جمله دژی که اژدهایی در آن موجب آزار و اذیت مردم می‏شد که به دستور کی‏خسرو آن اژدها کشته شد و قلعه‏ی مربوطه به «کوشید» و «شیدکو» مشهور و معروف گردید. در آن مکان، عبادتگاهی ساخته شد که به «دیر کوشید» معروف و در دوره‏های بعد از اسلام به «کنیسه المجوس»، مشهور گردید]9[.

4- مراکز بسیار بااهمیت و دارای قداست خاص که ریشه در دروه هخامنشی دارد و در دوره اسلامی‏ هم به عنوان «کنسیه المجوس» و آتشکده‏های زردشتی و هم به ‏عنوان یاد و نام بانوان نمونه‏ی ایرانی در دوران حماسی و پهلوانی به ویژه زمان «کی‏قباد»، «کی‏کاوس»، «کی‏خسرو» و به اسم دختر رستم به نام «گشسب» به معابد بانو «گشه» (گشسب) نامیده شده‏اند]10[. چندین نمونه‏ی آن در استان کوه‏گیلویه و بویراحمد موجود می‏باشد. یکی از این معابد به عنوان معبد مقدس، مورد توجه محققین و جغرافی‏دانان و سیاحان و سفرنامه‏نویسان عرب، ایرانی و اروپایی بوده ‏است.

5- «آتشکده‏ها»: آتشکده‏ها بیشتر مربوط به دوره ساسانی می‏باشند. این مکان‏ها از آغاز حاکمیت و رسمیت یافتن دین زرتشتی در دوره‏ی هخامنشی و اشکانی، به‏ویژه از زمان اردشیر تا پایان ساسانی که به صورت مختلف وجود داشته‏اند. امروزه این نمادهای هویت ملی و قدمت تاریخی استان، مورد بی‏مهری قرارگرفته و در حال نابودی می‏باشند؛ مانند: «چهار طاقی‏های خیرآباد»، «ترو»، «دوگنبدان» و «کی‏کاوسی» و ده‏ها نمونه‏ی ویران شده و غیر قابل شناسایی که بر اثر ناآگاهی مردم، تخریب گشته تا از مصالح آنها استفاده و خانه‏ای ساخته شود؛ تا آنجا که هویت تاریخی یک منطقه به همین خاطر کاملاً نابود شده‏ است؛ مثل: «ایدنک» و ده‏ها نمونه‏ی دیگر که در این مقاله نمی‏گنجد]11[.

6- «موگرم» (منجیر) که بیانگر وجود مرکز مذهبی و حضور روحانیت (مغان) زرتشتی در آن مناطق بوده‏ است و مغ یا مغان در آنجا مسائل مربوط به مذهب را انجام می‏داده و از این طریق مناطق حاصل‏خیزی را نیز تصاحب کرده‏ بودند تا از طریق درآمد حاصله امورات مربوط به دین و پیروان دینی را اداره کنند؛ مانند: «موگرم چرام»، «موگرم یاسوج»، «موگرمون لنده» و ده‏ها منطقه دیگر و موجود در استان.

7- «مغ مغستان» (مغان و سه مغان) از دیگر مراکز زرتشتی نشین بوده‏اند که مغ یا مغان در آنجا کارهای مختلف مربوط به دین و مسائل (مذهبی و اعیاد) را انجام می‏دادند و بارزترین آنها «سه مغان» می‏باشند. هر یک از مغان این مکان، وظیفه خاصی را انجام می‏داد: اولی مسائل مذهبی؛ دومی‏ مسائل مربوط به حفظ آتش و آتشکده؛ و سومی‏ مسائل مربوط به جشن‏های مختلف؛ مثل: جشن «صده»، «مهرگان»، «نوروز» و غیره.

8- «آذره» (آدره) نیز به معنی آتش و آتشگاه که بیشتر به نام «آدرکان» (آدرگان) معروف بوده‏اند. یک بار در هر سال در بهمن ماه، مراسمی در این مکان انجام می‏گرفت؛ مثل آدره‏کان در نزدیکی سه مغان و جنوب شرقی «دم مهد» که نزدیک به «عمادالدین پهلوان» می‏باشد.

9- «کنیسه المجوس» از مراکز مذهبی مربوط به دین زرتشتی می‏باشد که در دوره اسلامی ‏به این نام مشهور شده‏اند و یک نمونه‏ی آن در شهرستان کوه‏گیلویه، پس از آب‏گیری سد مارون، به زیر آب رفته ‏است. در کنار این نمونه‏ها معمولاً کاروانسراهایی وجود داشته که محل استراحت کاروانیان بوده‏است و مورد حمایت مُروِّجان دین زرتشت و نیروهای نظامی‏ حافظ راه‏ها بوده‏اند. همچنین، علوفه لازم برای چارپایان کاروانیان، در این مراکز، تهیه می‏شده است]12[.

10- «خیرآباد» و «خیروکده»؛ «خیربد» یا «ایربد» و «هیربد» که در مناطقی به «خیرآباد» نیز معروف شده‏اند از جمله مراکزی هستند که با ریشه و بار فرهنگی خود، عامل حفظ و انتقال هویت تاریخی، ملی و دینی بوده‏اند. از جمله: «خیرآباد» و «خرکده». این مکان‏ها وجه تسمیه‏های دیگری نیز دارند که از آنها می‏گذریم.

11- «موگ‏ها»، «مغ‏ها»، «آذرجوی‏ها» و «کمر بسته‏ها» را نیز باید از جمله عوامل انتقال و پیوستگی هویت ملی و قدمت تاریخی استان دانست.

12- «تکیه‏ها» که به معنی توقفگاه می‏باشند. این مکان‏ها که از جایگاه‏های دوران ساسانی هستند، در دوره اسلامی‏ با تأمل پذیرفته شده و کاربرد داشته‏اند. از آنها، ضمن مراکز دینی به عنوان یک مرکز و پایگاه و قرارگاه کاروان‏های تجارتی و بین شهری و منطقه‏ای استفاده می‏شده‏ است. این مکان‏ها که میراث ساسانیان در دوره‏ی اسلامی هستند، در اکثر مناطق مسکونی و به‏ویژه بین راهی موجود بودند.

13- «شاهسوار»؛(اسواران) این شخصیت‏ها نیز می‏توانند فرماندهان هر منطقه و سواران دوران قبل از اسلام به ویژه ساسانی باشند که بعد از اینکه فوت و یا کشته شدند از طریق دولت و یا کسان خود، به منظور بزرگداشت یاد آنها، بارگاهی ساخته شد؛ یا اینکه نامی‏ موجود بود و در دوره‏های بعد، برای آن، بارگاهی ساختند. همچنین، این نام می‏توانند به جا مانده از شاهسون‏های دوره صفوی باشد؛ مثل: شهسوار «اسپر»، شهسوار «سپو»، شهسوار «دلی جی»، شهسوار «رود شور» و غیره.

14- «شاه» (سلطان)؛ امروزه در بیشتر مناطق استان اماکن مقدسی با بارگاه‏های خاص وجود دارد که به نام شاه یا پادشاه مورد توجه مردم محل و مناطق مربوطه می‏باشند و مردم، خود را از اولاد آن‏ها می‏دانند. این گونه اماکن نیز، هم به قبل از اسلام و هم پس از آن، مربوط می‏باشند؛ مثل «شاه قاسم»، «شاه مختار»، «شاه عسکر»، «شاه غالب»، «شاه عبدالله»، «شاه سید احمد»، «شاه مونگشت»، «شاه زینعلی»، «شاه محمود» و «سلطان محمد» و امثال آن که در استان زیاد می‏باشند. می‏توان گفت بسیاری از آن‏ها مربوط به زمان درگیری میان صفاریان، زنگیان، عباسیان و شیطنت «عبیدالله الکردی» حاکم بر قسمتی از کوه‏گیلویه تا رامهرمز بوده‏اند که در دوران بعد از شکست زنگیان به مناطق کوهستانی کوه‏گیلویه و بویراحمد و بختیاری فرار کرده و به صورت ناشناس و در پناه دره‏ها و کوه‏ها به زندگی پرداخته‏اند. نشانه‏های زیادی، مؤید این واقعیت می‏باشد؛ از آن جمله «زنگ آباد» که خود بیانگر استقرار «زنگیان» در این موقعیت و آبادی‏های ایشان ‏است. همچنین، از آنهایند شاهان «آل بویه» که در دوران اختلاف، چه با حضور در جنگ و چه با مرگ طبیعی فوت و دفن شده‏اند؛ مثل: «شاه فیروز» که قبر او در «کوه دیل» به نام «شاه فیروز» هنوز وجود دارد. خیلی از بازماندگان «زنگیان» با استفاده از احترام اولاد ائمه در نزد «کردان» (صاحبان گله و رمه و دارای سبک کوچ‏نشینی)، خود را به این طریق جا انداخته و با ساختن یادمانی بر روی آرامگاه بزرگان قبیله‏ای، تحت عنوان «امام‏زاده» به دور آن جمع شده‏اند]13[.

15- «شاه زاده»؛ این گونه اماکن و بارگاه‏ها نیز مربوط به قبل و بعد از اسلامند و معمولاً مرقد پادشاهان محلی و منطقه‏ای بوده‏اند و یا فرهنگ حاکم بر هر منطقه به خاطر بزرگ‏نمایی آنها چه به عنوان شاهی محلی و چه به عنوان امامزاده‏ای که می‏توانست شاه باشد و یا برای پیروان خود حکم شاه را داشته و فرزند شاه دانسته آنرا به نام «شاهزاده» نامیده‏اند؛ مانند: «شاهزاده حمزه»، «شاهزاده محمد کره‏ای»، «شاهزاده احمد»، «شاهزاده محمود»، «شاهزاده محمد زرین‏کمر»، «شاهزاده یوسف». تعداد این نمونه‏ها در سطح استان زیاد است.

16- «دیرها»؛ دیر مربوط به مسیحیت است که از مسیحیت به زرتشت به ویژه در زمان ساسانی نفوذ کرده ‏است. در این مکان‏ها، به فعالیت‏های مذهبی و بازرگانی می‏پرداختند و در ایران دوره‏ی ساسانی بیشترین پیشرفت را داشته‏اند؛ از جمله، زمان «قباداول»، «شاپور دوم» و «خسرو پرویز» را می‏توان ذکر کرد. به‏خصوص مرکزی مذهبی و تجاری با درآمد بالا به نام «ریو اردشیر» در «ارگان» موجود بوده ‏است؛ مانند: «دیر الایوب» و «دیر العمر».

ب- اماکن مقدس پس از اسلام، عباتند از:

1- «امام‏زاده‏ها»؛ قداست این اماکن، بیشتر به خاطر انتساب آنها به ائمه معصومین بوده و به همین خاطر است که به امامزاده معروف شده‏اند. بعضی از آنها مستقیم از نسل ائمه می‏باشند و به عنوان امام‏زاده‏های درجه‏ی یک و بی‏واسطه شناخته می‏شوند. مثل: «امام زاده علی (ع)»، «سید جمال‏الدین (ع)»، «سید محمود (محمید) (ع)» ]14[. علل مختلفی باعث شده تا در ایران و از جمله استان کوه‏گیلویه و بویراحمد، برای آنها مرقد و بارگاهی به نام امامزاده ساخته شود. عده‏ای از آنها به خاطر موقعیت سیاسی و یا ارجحیت نسبت به همراهانشان، به شاه معروف شده‏اند. تعداد امام‏زاده‏های این دسته، محدود می‏باشد؛ مثل «احمد بن موسی (شاه چراغ) (ع)».

2- «ابو» یا «بابا»: از رهبران فرقه اسماعیلیه که به عنوان «بابا» و «ابو» بوده‏اند که به واسطه‏ی قداست و مرشدی که در میان این فرقه داشتند بعد از فوت برای او بارگاهی ساخته شده تا بدین طریق هویت فرقه و رهبران خود را به نسل‏های بعدی انتقال داده باشند. مثل: «ابوحمزه».

3- بارگاه علماء قرون اولیه؛ مانند قاضی و شاعر و اندیشمند «ارجانی» که مدت زیادی قاضی شوشتر بوده ‏است و اشعار زیادی به عربی دارد؛ و نیز «بابا احمد» و «ملک پیر احمد».

4- «امیرها»؛ بعد از رشد و نمو اتابکان فارس و در پناه و حمایت آنها، امرای فضلویه (اتابکان لر)، در موقعیتی به نام «لر بزرگ» برابر با موقعیت استان کوه‏گیلویه و بویراحمد و بختیاری و قسمتی از خوزستان به قدرت رسیدند. آنان در این منطقه با مرکزیت «ایذه»، بر روی مناطق جنوبی «منگشت» با عموزاده‏های خود در کوه‏گیلویه، در پناه و شاید تحریک «اتابکان فارس» و به رهبری «جمال‏الدین عمر لاله‏پا» به جنگ پرداختند. کشته‏های این جنگ‏ها و همچنین جنگ با خلفا، به دلایل مختلف بعضاً امیر نامیده شده‏اند؛ مانند: «جمال‏الدین عمر لاله‏پا»، «امیر حسین شهریار»، «امیر حسن»، «امیر ولی»، «امیر حاظر»، «امیر هجیر»، «امیر صفدر» و غیره. شهدا (کشتگان) این جنگ‏های داخلی و خارجی به چهار دسته تقسیم می‏شوند: 1- سید که از اولاد ائمه می‏باشند؛ 2- عقیلی که از اولاد عقیل بن ابوطالب می‏باشند؛ مثل عمادالدین یونس؛ 3-‏ هاشمی ‏که در مجموع از اولاد ‏هاشم - چه عباسی و چه طالبی و غیره - بدون نسبت با اولاد حضرت علی (ع) هستند؛ 4- ایرانی که از وابستگان به ترکان ساکن و امرای لر و فارس بودند؛

5- پیرها؛ پیر بیشتر به افراد صاحب علم و دارای نفوذ کلام و حتی حکیم و معلم گفته می‏شد که به عنوان پیر طریقت و مرشد و یا صاحب تجربه و حکمت بوده‏ و به پیر مشهور شده‏اند. بعد از فوت ایشان، نزدیکان و مریدان و قبیله‏ی آنها برایشان مرقد و بارگاهی ساخته تا بدین وسیله یاد و خاطره‏ی ‏آنها را به عنوان مفاخر ملی و منطقه‏ای حفظ کنند؛ مثل: «پیر حسن»، «پیر حسین»، «پیر محمود»، «پیر علی»، و غیره. ضمن اینکه در دوره‏ی تیموریان و بعد از آنها عموماً فرماندهان و افراد ذی‏نفوذ ترکمانان، به نام پیر معرفی می‏شدند. بعضی از آنها در محل سکونت و دفنشان به نامشان معروف گشته‏اند و در زمان‏های بعدی به علل مختلف صاحب مرقد و بارگاه شده‏اند.

6- «غازیان» (فرماندهان)؛ این گروه، فرماندهان نظامی ‏دوران بعد از اسلام هستند و حتی ممکن است ریشه در قبل از اسلام نیز داشته باشند. اینان به واسطه‏ی اقتدار و یا اقدامات خاص به وسیله حاکمیت و خانواده‏ها مورد تکریم قرار گرفته و بعداً دارای بارگاه شده‏اند؛ مثل: پیر غازی.

7- «پیر بلدک‏ها»؛ اینان سردسته‏ی قاصدان و مأموران نواحی سردسیری بودند که به خاطر مشکلات مربوط به فصول سرد در بعضی مناطق، جهت راهنمایی مسافران و کاروان‏ها ساکن بوده‏اند. مثل: «پیر بلدک» در «تنگاری» دشت روم که هم به عنوان پیر پیام‏رسانان و هم پیر راهنمایان بوده‏ است.

8- «قدمگاه‏ها»: قدمگاه، محل توقف شخصیت‏های سیاسی و مذهبی در مسیر حرکتشان بوده است که معمولاً برای مدت زمانی، در آنجا استراحت می‏کردند و سپس به راه خود ادامه می‏دادند. در این مکان‏ها به وسیله‏ی مریدان و پیروان آنها مرقد و بارگاهی ساخته می‏شده و به عنوان قدمگاه معروف می‏گشتند. این مکان‏ها بعضاً به وسیله حاکمیت‏های مذهبی در دوره‏ای خاص مثل دوره‏ی صفویه ساخته شده‏اند؛ مانند قدمگاه امام رضا (ع) در ارجان]15[ که شاید به خاطر سیاست‏های مذهبی آل‏بویه، ریشه در آن دوران داشته باشد و یا توسط مردم شیعه‏مذهب ارجان، بعد از حرکت امام از ارجان به سوی خراسان به وجود آمده باشد.

9- جایگاه‏های فرقه‏های قرامطه و اسماعیلیه؛ می‏توان گفت که نفوذ و تسلط فرقه‏های اسماعیلیه و قرامطه در استان باعث شد که برای کشته‏های خود بارگاهی ساخته که بعداً به حال خود باقی و به وسیله بازماندگان تعمیر گشته‏اند. بارزترین نمونه‏ی آن سبک تبلیغات قلعه‏سازی به وسیله ابوحمزه‏ی کفشگر، دومین شخصیت سیاسی-مذهبی اسماعیلیه در ایران و جهان اسلام و اولین رهبر در ارجان بوده است.

10- نظامیان دوره صفوی؛ برخی از بارگاه‏ها، می‏تواند مربوط به نظامیان دوره صفوی باشد که در جنگ‏های داخلی و خارجی شرکت داشته‏اند؛ به‏ویژه در جنگ میان ایران و پرتقالی‏ها که نیروهای کوه‏گیلویه، هم زیاد و هم فعال بودند («جنگ بهر ما و خیر بهر شاه»، یدک و میراث کوه‏گیلویه).

11- «قلندرها»]16[؛ در دوره‏ی قبل از صفویه تا پایان صفویه به خاطر رشد فرقه‏هایی مثل صوفی‏گری و سالکی و قلندری، عده‏ای در لباس‏های مختلف درویشی و قلندری درآمدند. اینان، در جامعه، برای خود جایگاهی کسب کرده و مریدانی به دست آوردند که بعد از مرگ، برایشان مرقد و بارگاهی ساخته و به تکریمشان پرداختند. همه آنها، مسائل اقتصادی و کسب زمین‏های محدوده مرقد و اماکن را نیز در نظر داشتند؛ مثل: «حاجی قلندر».

12- مراکز مربوط به پیران و بزرگان فرقه‏ی «مشعشعیه»؛ برخی از اماکن مربوط به رهبران این فرقه می‏باشد که البته حوزه نفوذشان بیشتر در مرز ارجان (بهبهان) و خوزستان بوده و بعضاً تا مارون پیشروی داشته‏اند؛ مثل «علی مشعشع»، مدعی خدایی، فرزند «محمد مشعشع»، مدعی پیامبری، که در کنار رود مارون به وسیله مخالفانش کشته شد]17[.

13- گذشته از مواردی که گفته شد سیاست دولت‏ها در ادوار مختلف تاریخی را باید در نظر داشت. در برحه‏ای از زمان مثل دوران صفاری، زنگیان، آل بویه و اتابکان لر و فارس و حتی کشته‏های به دست مغول و تیموریان و به ویژه دوران صفویه را در نظر گرفت که برای قداست بخشیدن به شهدای خود در میادین جنگ، با ساختن قبر برای آنان، ذهن مردم را بیش از پیش متوجه دشمنان کرده و روحیه نظامی‏گری را تقویت می‏کردند تا برای عملیات بعدی آماده باشند. از دیگر مسائلی که موجب رواج ساخت مرقد و بارگاه در این استان و استان‏هایی چون شمال گردد، وجود مشایخ و بزرگان و متنفذین درباری و قضایی بوده ‏است و می‏توان موارد زیادی را در این استان برشمرد.

14- عده‏ای از امامزاده‏ها شخصیت‏هایی بودند که در دوران‏های مختلف به علل خاص مهاجرت کرده و در این استان ساکن شده و مدرسه و حوزه علمیه تشکیل دادند. پس از فوت، مریدان، شاگردان و بستگان و شاید هم در زمان حیات، خود در گوشه‏ی مدرسه‏ی خود، قبری ساخته و بعداً به خاطر سید و اهل علم بودن، به نام امام‏زاده معروف شده‏اند؛ مثل «امامزاده ابراهیم» که در زمان قاجاریه به «دهدشت» مهاجرت کرد و مدرسه‏ای داشت]18[. پس از فوت، در آنجا دفن شد و حالا به عنوان امام‏زاده معروف می‏باشد. مرقد او در شمال ‏شرقی کاروانسرای بزرگ دهدشت، روبروی «امامزاده جابر» می‏باشد. فرزند وی به نام «سید حسن» به عراق رفته، در آنجا به تربیت طلاب پرداخت.

15- ضامن ها ، ضامنها نیزمثلقدمگاههامی باشدکه احتمالا یکی ازتوقفگاههای امام رضا (ع)باشد.

5- بحران هویت

موارد فوق چه آنهایی که در دوره قبل از اسلام و چه آنهایی که در دوره بعد از اسلام نام برده شد، هر یک به نوبه‏ی خود، قاصدان هویت ملی، مذهبی و ارزش‎های مقاومت و دفاع برای نسل‏های بعد از خود هستند. عدم توجه به مصداق‏های فوق‏الذکر موجب نابودی ارزش‏ها و هویت ملی، قومی ‏و مذهبی می‏شود. متأسفانه در دوران ما به شیوه‏های مختلف، این آثار و به تبع آن، میراث گران‏بهای ایشان، یعنی ارزش‏ها و هویتی که برای نسل‏های بعد به جا گذاشته‏اند، مورد بی‏مهری قرار گرفته و نابود شده‏ند. برخی از مصداق‏های بی‏مهری، به این ترتیبند:

1- حرص و طمع عده‏ای فرصت‏طلب و دنیاپرست برای به دست آوردن دفینه‏های تاریخی و باستانی.

2- عدم توجه به حفظ و حراست از میراث فرهنگی و شناسایی آنها و معرفی به نسل‏های بعد.

3- عدم اعتقاد عملی گروه و گروه‏هایی به اماکن مقدس مذهبی که کمتر توجهی به آنها شده ‏است و شرایط لازم برای سارقین دفینه‏های موجود در قبور آنها مهیا و مناسب بوده ‏است.

4- آگاه نساختن نسل‏ها از اهمیت مراکز تاریخی و باستانی به عنوان میراث گران‏بهای تاریخی و دستاورد ادوار مختلف کشور که باید به وسیله آنها، تاریخ کشور را شناخت و به آیندگان انتقال داد.

5- خصومت و دشمنی که بعضاً با حمله به پادشاهان ادوار تاریخی می‏شود و باعث عدم توجه به آثار مربوط به آنها شده و خود موجبات استفاده و یا سوءاستفاده‏گران را فراهم نموده ‏است.

6- عدم اجرای رسالت مراکز مربوط به انتقال میراث تاریخی فرهنگی و هویت ملی و منطقه‏ای به نحو اکمل؛ مثل آموزش و پرورش و ارشاد اسلامی و میراث فرهنگی و گردشگری در سطح کشوری و استانی که خود باعث ناآگاهی از هویت تاریخی نسل‏ها می‏شود و عواقب خطرناکی را به دنبال خواهد داشت.

6- نتیجه‏گیری

در رأس هرم، متأسفانه تولیت هویت تاریخی و باستانی استان یا علاقه‏ای به میراث تاریخی ندارند و یا بی‏خبر از امور تاریخی و باستانی و هویتی ملی می‏باشند؛ در شرایطی که هر روز باخبر می‏شویم که در گوشه و کنار با لودر و امکانات خاص و زیر نظر شبکه‏های نامرئی دستاوردهای هویت فرهنگی ملی و استانی به یغما می‏رود و جای بسی سؤال و بحث می‏باشد. این فعالیت‏ها هم به صورت تشکیلاتی و هم فردی و تصادفی انجام می‏گیرد و نهایتاً شکار نمی‏گردد که این میراث‏های گران‏بهای نسل‏ها افتخار و ارزش و غرور به کجا برده می‏شوند.

متولیان در خواب غفلتند و هزاران چرا و سئوال موجود در ذهن هر انسان خواهان حفظ هویت استانی ملی نقش می‏بندد و این بزرگترین بحران هویت است. بحرانی که از مراکز مسکونی با قدمت بیش از هفت هزار ساله شروع و به مراکز مذهبی و قبور امامزاده‏ها کشیده‏ شد و موجبات تخریب آن مراکز را فراهم آورده ‏است. این در حالی است که می‏شود با حمایت جزئی یکی از خانواده‏های مراکز مسکونی نزدیک به این مکان‏ها را زیر پوشش مراکز خیریه قرار داده تا به عنوان متولی و حافظ بارگاه و آثار به جا مانده مستقر و نگهبانی کنند و بدین طریق مانع غارت و چپاول دستاوردهای ملی و هویتی و فرهنگی استان گردند. اما متأسفانه اعمالی انجام می‏گیرد که آیندگان بر ما و به‏ویژه بر متولیان، لعن و نفرین خواهند فرستاد. مصداق‏های این بحران که با این شبیخون‏های تشکیلاتی گروهی و فردی و تصادفی انجام می‏گیرد، هم زیاد است و هم نگران کننده و تنها به سه مورد آن بسنده می‏کنم که عبارتند از:

1- در «چین لوداب» گویا گهواره‏ای بس گرانب‏ها از معبد «بانو گشسب» برده شد و بعد از چندین سال هنوز خبری از آن نشده ‏است. بنا بر اخبار رسیده، فقط جزئی از کتیبه‏ی مربوط به «سیلهاک اینشوشیناک» مزین به خطوط میخی تحویل سازمان میراث فرهنگی استان داده شده ‏است.

2-آثار مربوط به «لیراب» که خدا می‏داند چه شد.

3- سالیان سال بر اثر بی‏اطلاعی از تاریخ و حوادث تاریخی چه قبل و چه بعد از انقلاب شیوه‏ای غیرعلمی‏ و غیرتحقیقی در استان به وجود آمد که به نام شجره‏نویسی متأسفانه بدون آگاهی‏های لازم انجام می‏گرفت. تا جایی که در این شجره‏نامه‏ها، قرون متفاوت را در یک سال و حادثه جمع کرده‏اند و یا افرادی را با قومیت‏های متفاوت، برادر خوانده‏اند. این نیز بدترین بحران هویتی در بعد فرهنگی می‏باشد. یا آنکه تعدادی کتاب به اصطلاح تاریخی نوشته شده ‏است که نویسنده، خود قادر به تشخیص قصه و داستان از تاریخ نبوده ‏است و با استفاده از رمان‏های بی‏اساس و بدون سند، موجبات تحریف تاریخ استان و آشفتگی هویت استانی را فراهم کرده‏ است. همچنین طی سال‏های اخیر، مجموعه کتاب‏هایی به صورت «فله‏ای» چاپ و منتشر شده‏ است که بدتر از شجره‏ها، کمتر مفاخری را می‏توان در این مجموعه پیدا کرد که به صورت مستند تاریخی و تحقیقی به جامعه و نسل‏های حاضر و آینده معرفی شده ‏باشد و این نیز می‏تواند بارزترین بحران هویت تاریخی شخصیت‏های ملی و مذهبی و مفاخر استانی باشد. بدون شک، نقد و بررسی چنین مکتوباتی به وسیله‏ی نسل مسئول، نه نسلی با این زمینه فکری که عوام و فرهنگ حاکم بر آنها احساسی است، موجب روشن شدن افکار نسل‏ها و آشکار گشتن هویت مفاخر بر پایه اسناد تاریخی خواهد بود. به این ترتیب به اندیشه‏ی مردم استان ارج نهاده‏ایم و شرایط برای بازار مادیگری و انباشتن توده‏ای کاغذ به نام تاریخ و اماکن مقدس و امامزاده‏ها، دشوار می‏گردد؛ نوشته‏هایی نه‏تحقیقی بلکه ابزار سوءاستفاده از احساست و اعتقادات مردم در این بازار آشفته و احساسی تا از مراکزی خاص، وام‏های کلان دریافت کنند.

No comments:

Post a Comment