چکیده: موقعیت کوه گیلویه همانند ایران که پل ارتباطی میان شرق و غرب بوده رابط میان ایالات شوشان و انشان (خوزستان و پارس) بوده است. بنا براین وجه تسمیه های مناطقی از آن مانند سولک که با فروپاشی هخامنشی نقش مهمی در دورۀ سلوکی تا ساسانی داشته است را آورده، اشاره ای به راههای آن زمان تا کنون بویژه راهی که ناصر خسرو قبادیانی از آن عبور و توصیف کرده است که نمادی از دیگر راههای ایلام تا حال بوده می شود..
مختصری از دورۀ اشکانی تا پایان سلجوقی و اتابکان لر را از نظر گذرانده و چون از دورۀ مغول به بعد این قسمت از کوره ارگان(ارجان) به کوه گیلویه مشهور و معروف شده است وجه تسمیۀ آن را که هر یک بخشی ازویژگیهای این موقعیت می باشد آورده ام.
در پایان به اختصار دوران تیموریان تا پایان پهلوی را آورده و به نقش وقایع نگاران رمان محور که عامل انحراف تاریخ استان و مفتخر به شورش و غارتگری هستند که با استفاده از اطلاعات نادرست، زشتیها را زیبایی و ننگها را افتخار جلوه داده، به بزرگداشتن آنها پرداختهاند پرداخته است شاید بدین طریق گوشه هایی از مناطق استان را معرفی کرده باشم.
با بهرهگیری از برخی منابع دست اول و شناختهشدۀ دنیای دانش، شمهای از سرگذشت سرزمین دوست داشتنی خود را در برابر چشمانمان خواهیم دید و بر جستجوگران راستی و افتخار، آشکار خواهد گشت که باید افتخار و بالندگی را در زمانی پیشتر از تاریخ معاصر جستجو کرد زیرا تاریخ معاصر، جز فقر اقتصادی و فرهنگی و نمودهای نادانی و بربریت در عین افتخار به مدرک چیزی ندارد.
کلمات کلیدی: کوه گیلویه، سولک، وجه تسمیه
مقدمه:
استان کوهگیلویه و بویراحمد در ایران، همان موقعیتی را داراست که ایران در آسیا! این استان در جنوبغربی ایران واقع است. همچنانکه ایران همچون پلی بوده که خاور و باختر خود را به هم، ربط میداد، استان کوهگیلویه و بوبراحمد نیز پیونددهندۀ خاکهای خاوری و باختری خود، یعنی سرزمینهای عراق جنوبی و خوزستان با فارس و مرکز ایران، اصفهان بوده است. به علاوه، این خاک کوهستانی با درههای عمیق، جایگاه مناسبی برای پیدایش و رشد تمدنهای نخستین و محلی امن برای تمدنهای آسیبدیده و ناتوانشدۀ روزگار کهن بوده است. همچنین، خاک این استان، گذرگاهی بود که کاروانهای بازرگانی و نیروهای نظامی، ناگذیر، باید از آن گذر میکردند. از اینرو از روزگاران کهن، کشورداران، حاکمان و اقوامی که با این نواحی مرتبط بودند به این خاک، توجه داشتند. میتوان رد پای انسان را از آغاز فرمانروایی انسان بر کرۀ خاکی، در این استان کاوش کرد. در این مقاله، سخن، از همان روزگار نخستین، آغاز میگردد و در طول مقاله، از آغاز تا سیر به دوران معاصر، شاهد توجه حکومتها به این منطقه و اهمیت آن خواهیم داشت.
دورۀ آغازین و روزگار باستان
استان کوهگیلویه و بویراحمد در گذر زمان به نامهای مختلف دارای اهمیت، سیاسی، اجتمایی و امنیتی بوده است. آغاز حیات سیاسی- اجتمایی این استان برابر است با حیات سیاسی-اجتمایی ایرانشان (انشان) و ایلام. این استان پل ارتباطی دو ایالت مهم ایلام، شوش و انشان بود؛ قسمتی از آن، در ایالت انشان و قسمت دیگر در ایالت شوش قرار داشت. میتوان گفت رود مارون در مرز میان دو ایالت بوده است و در حدود دو هزار و هفتصد سال قبل از میلاد خاندانی در این موقعیت جغرافیایی به قدرت رسید که به نام بنیانگذار آن «پلی» نامیده شد. پایان آن سلسله با تهاجم میان رودانیها به ایلام هم¬زمان بود. از حدود دو هزار و پانصد قبل از میلاد تا دو هزار قبل از میلاد، قریب پنج قرن، ایلام و بهتبع آن این استان که در دو ایالت مهم ایلام قرار داشت به-وسیلۀ حاکمان میان رودانی استقلال خود را از دست داد. منابع مکتوب سرزمینهایی را نام میبرند که مورد تهاجم میان رودا نیها قرار گرفتهاند که از آن جمله، آروا، اروه، شیموت، منزت، سیلم، سیلهو، باشیمو، شپو (سپو)، پلی و شریهوم میباشند و یا در مقابل حملات آنها از خود مقاومت نشان دادهاند.(برقک، 86،5)
دولتهای میان رودانی در این مدت برای برقراری امنیت جادههای تجاری و کنترل شورشهای مردمی دو اقدام اساسی انجام دادند: از یک طرف با تشکیل لژیونهایی متشکل از شوشی و انشانی و حتی زندانیان سیاسی، تحت رهبری یک نجیبزاده و در گروههای پنج تا بیست و پنج نفره، سعی کردند هم شورشها را خاموش کنند و هم کنترل راههای تجارتی تا انشان بهخصوص سواحل دریا تا کرمان و هندوستان را در اختیار داشته باشند؛ از طرف دیگر با پیوندهای خانوادگی سعی در وابسته ساختن ساکنان و حاکمان این دو ایالت به خود داشتند و به این ترتیب، تعدادی از پادشاهان میان رودانی دختران خود را به ازدواج پادشاهان انشان، باشیمو (باشت) و ایلام درآوردند.
فشار سیاسی و عدم آزادیهای دینی، باعث شد تا حضرت ابراهیم (ع) که به نقل از منابع مکتوب او و اجدادش در حد فاصل ایذه تا آرو سکونت داشتند بعد از آزار و اذیت حاکمان مجبور به مهاجرت شوند؛ حادثهای که منابع مکتوب به آن اشاره و آثار بهجا مانده در این موقعیت جغرافیایی مؤید آن میباشند. اما این فشارها مفید واقع نشد و سرانجام با اتحاد پادشاهان و مردم انشان و شیماش دوران ستمگری آنها پایان یافت. پادشاهان شیماش و انشان که استان کوهگیلویه و بویراحمد قسمتی از متصرفات دو ایالت بود با هم متحد شدند و با حملات خود به میان رودان و شکست و تصرف آن سرزمین، پادشاه حاکم بر میان رودان را اسیر و به انشان تبعید کردند. این پادشاهان، اغلب در مناطق کوهستانی از سیوند تا سرچشمههای چهار رود کر، کارون، مارون و شیرین (زهره) بهخصوص کوههای این استان سکونت و استقرار داشتند.
با شروع قرن پانزدهم قبل از میلاد، بر اثر سلطۀ سکاها بر میان رودان، مناطق جلگهای خوزستان، استقلال خود را از دست دادند. در مناطق کوهستانی ایلام، منطبق با استان کوهگیلویه و بویراحمد، خاندانی به نام ایگههالکیدها به قدرت رسیدند که بیشترین حوزۀ اقتدار آنها در مناطق کوهستانی شرق کارون و بیش از آن در دو طرف مارون و سرچشمههای کارون در این استان بود. ایشان با عقد پیوندهای ازدواج با دختران پادشاهان کاسی، در زمان ضعف آنها به حاکمان کاسی میان رودان حمله و مناطق جلگهای را تا ساحل دریا به تصرف درآوردند. آثار مکشوف مربوط به کیدین هوتران در ساحل مارون در زمان حفر سد مارون و همچنین برخی از آثار تل قضیر در رامهرمز مربوط به این دوره میباشد. اما با قدرت گرفتن خاندان پاشی در میان رودان و تشکیل اولین سلسلۀ دریایی تحت رهبری بختالنصر، مناطق ساحلی تا سواحل کرمان به تصرف آنها درآمد. در پی این حملات، شوتروکیدها منقرض گشته یا مجبور شدند به مناطق کوهستانی عقب¬نشینی کرده تا در پناه دژهای خداآفرین بتوانند استقلال خود را حفظ کنند. در این دوران، اتحادیههایی از قبایل پارسی، کورنگانی، ایلامی، انشانی و حتی سکایی برای مبارزه با ستمگریهای آشوریان تشکیل شد. یکچنین اتحادیهای در سال 692 قبل از میلاد باعث شکست آشوریان درسال691ق.م هلوله (خلوله) شد.
بسیاری از مورخین و باستانشناسان از جمله گیرشمن، بدون توجه به حضور سربازان اتحادیه و صرفاً به خاطر نام پارسوماش در این جنگ سیر مهاجرتی غیرمستندی برای پارسیان در نظر گرفته و باعث انحراف تاریخ در موضوع جایگاه پارسوماش و خاستگاه قبیلۀ پارس شدهاند. به دنبال این پیروزی و سیاستهای متضاد حاکمان ایلام و آشور، موجبات انقراض ایلام نوین فراهم شد. در این میان، پس از اینکه آشوریها تا باشیمو (باشت)، پیش رفته وبرگشتند. کورش اول پادشاه پارسوماش (کوهگیلویه)، با دوراندیشی، در هیدالی (ارجان) با آنها نشست و با اظهار تبعیت از آشور و فرستادن فرزندش اوروکو به عنوان ضامن اطمینان آشور بانی پال، پایههای امپراطوری هخامنشی را در فردای سقوط ایلام بنا نهاد.( برقک، همان،4) وی ضمن اتحاد خود با آشوریان بر اثر نیازمادها که برای گسترش حملات خود به آشور و جبهۀ غربی، میبایست از پشت سر خود و پارسها مطمئن میشدند، با آنها رابطه برقرار کردند. همین اتحاد زمینه ای شد تا هوخشتره، ماندانا دختر ایختیویگو¬، نوۀ خود را به ازدواج کمبوجیه پسر کوروش درآورد.
پس از دوران حاکمیت کورش اول بر خاستگاه هخامنشیان، پارسوماش (کوهگیلویه و بویراحمد)، نوهاش کورش دوم (کبیر) توانست با اتحاد ایلام و شکست ماد و بابل، امپراطوری بزرگ هخامنشی را به وجود آورد. بسیاری از نامهای باستانی موجود در استان، به زمان حاکمیت چیشپش دوم تا کورش کبیر برمیگردد. از آن جمله می توان: قلعۀ گیو، اوراندان (آرند)، فشیون (فشین)، قلات قلون، شاه بهمن، کمبوس، کالوس، ماندان، و دهها قلعه و مکان دیگر را نام برد.(برقک، همان،5) در دوران هخامنشی، استان کوه¬گیلویه و بویر¬احمد، به ¬خاطر اینکه خاستگاه شاخۀ اول هخامنشی بود، اهمیت خاصی داشت. در روزگار پایانی پادشاهی هخامنشی، آریوبرزن ساتراپ این منطقه و فرماندۀ نیروی دریایی، تنها ساتراپ و فرمانده¬ای بود که بدون سازش با اسکندر تا جان در بدن داشت مقاومت کرد و نامی نیک از خود به یادگار گذاشت. این در حالی بود که فرماندهان و حاکمان زیادی از جمله حاکم پارس (تخت جمشید) با ارسال نامههایی برای اسکندر، سرسپردگی خود را به وی اعلام کردند.
در زمان حاکمیت سلوکیان، موقعیت جغرافیایی استان کوه¬گیلویه و بویراحمد به دو بخش تقسیم شده بود. مناطق بهمئی و طیبینشین، جزو موقعیتی سیاسی قرار گرفتند که از زمان آنتیوخوس سوم،( اپیفانوس)
به عنوان واحد سیاسی مستقلی به نام آلیمائی به مرکزیت سولک، تا پایان اشکانیان، به حیات سیاسی خود ادامه داد و بهوسیلۀ اردشیر ساسانی منقرض گردید. نا مناسب نیست که همینجا به وجهتسمیه سولک بپردازم که عبارتند از:
1- سروک گرفته شده از نام سروگ جد دوم حضرت ابراهیم (ع) میباشد. چون در این سرزمین زندگی میکرد، قسمتی از این منطقه به نام او سروگ (سروک) نامیده شد.
2- سولک (سروک) گرفته شده از نام معابد در دوره ایلامیان به نام شالولیکی(برقک، همان ،6)
(شالوکیا) که به صورت مجزا سولک و لیکی (لیکک) آمده است.
3- سرو گرفته شده از شرو به معنی شاه و شروک یعنی شاه کوچک است و یا منسوب به شاه، که در دورههای بعد به صورت سرو (سروک) آمده است که بیانگر شاه کوچک و تابع میباشد.
4- سرو گرفته شده از نژاد سرو به¬خصوص مردم قبرس میباشد. عده¬ای از یونانیان خاص مردم سرو اروپایی و یونان و قبرس به¬وسیلۀ پادشاهان هخامنشی ازجمله خشایارشاه اسیر و در ایران ساکن شدند. به خاطر سکونت آنهادر این منطقه، آن را سروک (گروه کوچکی از سروهای بزرگ) نامیدند که به معنی منسوب به نژاد سرو میباشد. ضمن اینکه دو منطقۀ دیگر با همین نام، در فیلگاه دهدشت و یاسوج واقعند.
5- نام شهری است که به¬وسیلۀ سلوکوس در کنار رود مارون ساخته شد. این شهر، به سلوکه مشهور بود و در وسط راههای ارتباطی با شوش، تخت جمشید و هگمتانه قرار داشت. 6 - سولک (سیلک)، زردی را گویند که به سبب آفتی بر غله¬زار افتد.
7- پرستش ساوول (saval)، از کمارۀ دیوان و دشمن شهریور امشاسپند و اهریمن را، محکوم میکند. بنابراین ساوولک به معنی دیو کوچک نامیده شده است. باتوجه به مطلب فوق و در نظر گرفتن این واقعیت که ساسانیان مذهبی، مخالفین خود را دیو می¬خواندند، شاه اشکانی را دیو (ساوول) و شاه اهواز و یا آلیمائی به مرکزیت سروک و یا شالولیکی را ساوولک به معنی دیو کوچک نامیدهاند؛ چرا که شاه تابع و وابسته به امپراطوری اشکانی بود. 8 - در دورۀ اعراب، دسته¬ای از اعراب مخالف خلیفه، راه کاروان¬های مالیاتی را میبستند که به آنها صعلوک میگفتند. آنها به گفتۀ خود، سهمشان را از مالیات برمیداشتند. صعلوکان در دورۀ اسلامی باتوجه به موقعیت کوهستانی منطقه و دژهای مستحکم و خاص دژ ناظر استفاده میکردند.
9- سالک که معنی سؤال¬کننده نیز دارد اشاره به زیارتکنندگان خدایان ایلامی در دورههای بعدی در این موقعیت جغرافیایی دارد. که از آنها، با سالک و سوالیک هم یاد شده است. 10- سروک به معنی محل رویش سروهای کوچک است و مردم محل، به سرو، سول گویند و به همین خاطر این منطقه به سولک (سروک) مشهور شده است.
11- سالوکان = سالوک (دزد) که فارسی صعلوک است و آنطور که سعدی در بوستان آورده است، به معنی درویش هم آمده است. برهان قاطع سالوک را دزد و راهزن میداند ولی باید فارسی صعلوک باشد که درویشان و تهی¬دستان عرب را بدان نام خوانند و گروهی از فقرای عرب بودند که راهزنی میکردند و میگفتند ما حق خویش از قبل عطایای مسلمین برگیریم و هرچه راهزنی میکردند میگفتند سلطان را خبر کنید که فلان مبلغ¬ها را صعلوکان گرفته¬اند. المنجد گوید: «صعالیک العرب لصوصهم و فقرائهم» و از قضا سالوک نیز به همین معنی است و چنانکه صاحب برهان پنداشته دزد و خونی و رهزن نیستند بلکه فقرایی بودند که گردهم آمده و به نام اخذ حق خود از بیت¬المال احیاناً به راهزنی و طغیان مشغول میشدند. ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان مقارن ضعف طاهریان مینویسد که در خراسان طایفه¬ای اوباش به طغیان برخاستنه بودند.
راههای متعددی از دورۀ ایلامیان تا به امروز در کوه گیلویه وبویر احمد عبور می کرد از شوش به جنوب و جنوب شرقی، سه راه به موازات خلیج فارس به سوی کرمان، هندوستان و تخت جمشید وجود داشت. سه راه نیز از طریق کهگیلویه (پشت کوه) به سمت فارس (خاص استخر و تخت جمشید) موجود بود. از خلیج فارس به سمت اصفهان و ماد و به ویژه از ارجان به سوی تخت جمشید و اصفهان نیز، چندین راه وجود داشته که به عنوان نمونه، راه ارجان به اصفهان و ماد را مشخص میکنیم. راهی که ناصر خسرو قبادیانی از بهبهان تا اصفهان در سال 444هجری قمری طی کرده، از طریق بنادر، وارد ارجان شد و از طریق لیکک، تنگ سولک (سروک)یا ماغر به مرکز فلات، برای توجه خوانندگان چنین ترسیم می شود.
تصاویری از جاده ی ارجان به لردگان
No comments:
Post a Comment