web 2.0

Tuesday, May 13, 2014

گذری برتاریخ استان وتوجه به وجه تسمیه های کوه گیلویه وتنگ سولک

چکیده: موقعیت کوه گیلویه همانند ایران که پل ارتباطی میان شرق و غرب بوده رابط میان ایالات شوشان و انشان (خوزستان و پارس) بوده است. بنا براین وجه تسمیه های مناطقی از آن مانند سولک که با فروپاشی هخامنشی نقش مهمی در دورۀ سلوکی تا ساسانی داشته است را آورده، اشاره ای به راههای آن زمان تا کنون بویژه راهی که ناصر خسرو قبادیانی از آن عبور و توصیف کرده است که نمادی از دیگر راههای ایلام تا حال بوده می شود.. مختصری از دورۀ اشکانی تا پایان سلجوقی و اتابکان لر را از نظر گذرانده و چون از دورۀ مغول به بعد این قسمت از کوره ارگان(ارجان) به کوه گیلویه مشهور و معروف شده است وجه تسمیۀ آن را که هر یک بخشی ازویژگیهای این موقعیت می باشد آورده ام. در پایان به اختصار دوران تیموریان تا پایان پهلوی را آورده و به نقش وقایع نگاران رمان محور که عامل انحراف تاریخ استان و مفتخر به شورش و غارتگری هستند که با استفاده از اطلاعات نادرست، زشتی‏ها را زیبایی و ننگ‏ها را افتخار جلوه داده، به بزرگ‏داشتن آنها پرداخته‏اند پرداخته است شاید بدین طریق گوشه هایی از مناطق استان را معرفی کرده باشم. با بهره‏گیری از برخی منابع دست اول و شناخته‏شدۀ دنیای دانش، شمه‏ای از سرگذشت سرزمین دوست ‏داشتنی خود را در برابر چشمانمان خواهیم دید و بر جستجوگران راستی و افتخار، آشکار خواهد گشت که باید افتخار و بالندگی را در زمانی پیشتر از تاریخ معاصر جستجو کرد زیرا تاریخ معاصر، جز فقر اقتصادی و فرهنگی و نمودهای نادانی و بربریت در عین افتخار به مدرک چیزی ندارد.
کلمات کلیدی: کوه گیلویه، سولک، وجه تسمیه

مقدمه: استان کوه‏گیلویه و بویراحمد در ایران، همان موقعیتی را داراست که ایران در آسیا! این استان در جنوب‏غربی ایران واقع است. همچنانکه ایران همچون پلی بوده که خاور و باختر خود را به هم، ربط می‏داد، استان کوه‏گیلویه و بوبراحمد نیز پیونددهندۀ خاک‏های خاوری و باختری خود، یعنی سرزمین‏های عراق جنوبی و خوزستان با فارس و مرکز ایران، اصفهان بوده است. به علاوه، این خاک کوهستانی با دره‏های عمیق، جایگاه مناسبی برای پیدایش و رشد تمدن‏های نخستین و محلی امن برای تمدن‏های آسیب‏دیده و ناتوان‏شدۀ روزگار کهن بوده است. همچنین، خاک این استان، گذرگاهی بود که کاروان‏های بازرگانی و نیروهای نظامی، ناگذیر، باید از آن گذر می‏کردند. از اینرو از روزگاران کهن، کشور‏داران، حاکمان و اقوامی که با این نواحی مرتبط بودند به این خاک، توجه داشتند. می‏توان رد پای انسان را از آغاز فرمانروایی انسان بر کرۀ خاکی، در این استان کاوش کرد. در این مقاله، سخن، از همان روزگار نخستین، آغاز می‏گردد و در طول مقاله، از آغاز تا سیر به دوران معاصر، شاهد توجه حکومت‏ها به این منطقه و اهمیت آن خواهیم داشت. دورۀ آغازین و روزگار باستان استان کوه‏گیلویه و بویراحمد در گذر زمان به نام‏های مختلف دارای اهمیت، سیاسی، اجتمایی و امنیتی بوده است. آغاز حیات سیاسی- اجتمایی این استان برابر است با حیات سیاسی-اجتمایی ایرانشان (انشان) و ایلام. این استان پل ارتباطی دو ایالت مهم ایلام، شوش و انشان بود؛ قسمتی از آن، در ایالت انشان و قسمت دیگر در ایالت شوش قرار داشت. می‏توان گفت رود مارون در مرز میان دو ایالت بوده است و در حدود دو هزار و هفتصد سال قبل از میلاد خاندانی در این موقعیت جغرافیایی به قدرت رسید که به نام بنیانگذار آن «پلی» نامیده شد. پایان آن سلسله با تهاجم میان رودانیها به ایلام هم¬زمان بود. از حدود دو هزار و پانصد قبل از میلاد تا دو هزار قبل از میلاد، قریب پنج قرن، ایلام و به‏تبع آن این استان که در دو ایالت مهم ایلام قرار داشت به-وسیلۀ حاکمان میان رودانی استقلال خود را از دست داد. منابع مکتوب سرزمین‏هایی را نام می‏برند که مورد تهاجم میان رودا نی‏ها قرار گرفته‏اند که از آن ‏جمله‏، آروا‏، اروه‏، شیموت‏، منزت، سیلم‏، سیلهو‏، باشیمو‏، شپو (سپو‏)، پلی و شریهوم می‏باشند و یا در مقابل حملات آنها از خود مقاومت نشان داده‏اند.(برقک، 86،5) دولتهای میان رودانی در این مدت برای برقراری امنیت جاده‏های تجاری و کنترل شورش‏های مردمی ‏دو اقدام اساسی انجام دادند: از یک طرف با تشکیل لژیون‏هایی متشکل از شوشی و ‏انشانی و حتی زندانیان سیاسی، تحت رهبری یک نجیب‏زاده و در گروه‏های پنج تا بیست و پنج نفره، سعی کردند هم شورش‏ها را خاموش کنند و هم کنترل راه‏های تجارتی تا انشان به‏خصوص سواحل دریا تا کرمان و هندوستان را در اختیار داشته باشند؛ از طرف دیگر با پیوندهای خانوادگی سعی در وابسته‏ ساختن ساکنان و حاکمان این دو ایالت به خود داشتند و به این ترتیب، تعدادی از پادشاهان میان رودانی دختران خود را به ازدواج پادشاهان انشان، باشیمو (باشت) و ایلام درآوردند. فشار سیاسی و عدم آزادی‏های دینی، باعث شد تا حضرت ابراهیم (ع) که به نقل از منابع مکتوب او و اجدادش در حد فاصل ایذه تا آرو سکونت داشتند بعد از آزار و اذیت حاکمان مجبور به مهاجرت شوند؛ حادثه‏ای که منابع مکتوب به آن اشاره و آثار به‏جا مانده در این موقعیت جغرافیایی مؤید آن می‏باشند. اما این فشارها مفید واقع نشد و سرانجام با اتحاد پادشاهان و مردم انشان و شیماش دوران ستمگری آنها پایان یافت. پادشاهان شیماش و انشان که استان کوه‏گیلویه و بویر‏احمد قسمتی از متصرفات دو ایالت بود با هم متحد شدند و با حملات خود به میان رودان و شکست و تصرف آن سرزمین،‏ پادشاه حاکم بر میان رودان را اسیر و به انشان تبعید کردند. این پادشاهان، اغلب در مناطق کوهستانی از سیوند تا سرچشمه‏های چهار رود کر، کارون، مارون و شیرین (زهره) به‏خصوص کوه‏های این استان سکونت و استقرار داشتند‏. با شروع قرن پانزدهم قبل از میلاد، بر اثر سلطۀ سکاها بر میان رودان، مناطق جلگه‏ای خوزستان، استقلال خود را از دست دادند. در مناطق کوهستانی ایلام، منطبق با استان کوه‏گیلویه و بویر‏احمد، خاندانی به نام ایگه‏هالکیدها به قدرت رسیدند که بیشترین حوزۀ اقتدار آنها در مناطق کوهستانی شرق کارون و بیش از آن در دو طرف مارون و سرچشمه‏های کارون در این استان بود. ایشان با عقد پیوندهای ازدواج با دختران پادشاهان کاسی، در زمان ضعف آنها به حاکمان کاسی میان رودان حمله و مناطق جلگه‏ای را تا ساحل دریا به تصرف درآوردند. آثار مکشوف مربوط به کیدین هوتران در ساحل مارون در زمان حفر سد مارون و همچنین برخی از آثار تل قضیر در رامهرمز مربوط به این دوره می‏باشد. اما با قدرت گرفتن خاندان پاشی در میان رودان و تشکیل اولین سلسلۀ دریایی تحت رهبری بخت‏النصر، مناطق ساحلی تا سواحل کرمان به تصرف آنها درآمد. در پی این حملات، شوتروکیدها منقرض گشته یا مجبور شدند به مناطق کوهستانی عقب¬نشینی کرده تا در پناه دژهای خداآفرین بتوانند استقلال خود را حفظ کنند. در این دوران، اتحادیه‏هایی از قبایل پارسی، کورنگانی، ایلامی، انشانی و حتی سکایی برای مبارزه با ستمگری‏های آشوریان تشکیل شد. یک‏چنین اتحادیه‏ای در سال 692 قبل از میلاد باعث شکست آشوریان درسال691ق.م هلوله (خلوله‏) شد. بسیاری از مورخین و باستان‏شناسان از جمله گیرشمن، بدون توجه به حضور سربازان اتحادیه و صرفاً به خاطر نام پارسوماش در این جنگ سیر مهاجرتی غیرمستندی برای پارسیان در نظر گرفته و باعث انحراف تاریخ در موضوع جایگاه پارسوماش و خاستگاه قبیلۀ پارس شده‏اند. به دنبال این پیروزی و سیاست‏های متضاد حاکمان ایلام و آشور، موجبات انقراض ایلام نوین فراهم شد. در این میان، پس از اینکه آشوریها تا باشیمو (باشت)، پیش رفته وبرگشتند. کورش اول پادشاه پارسوماش (کوه‏گیلویه)، با دوراندیشی، در هیدالی (ارجان) با آنها نشست و با اظهار تبعیت از آشور و فرستادن فرزندش اوروکو به عنوان ضامن اطمینان آشور بانی پال، پایه‏های امپراطوری هخامنشی را در فردای سقوط ایلام بنا نهاد.( برقک، همان،4) وی ضمن اتحاد خود با آشوریان بر اثر نیازمادها که برای گسترش حملات خود به آشور و جبهۀ غربی، می‏بایست از پشت سر خود و پارس‏ها مطمئن می‏شدند، با آنها رابطه برقرار کردند. همین اتحاد زمینه ای شد تا هوخشتره، ماندانا دختر ایختیویگو¬، نوۀ خود را به ازدواج کمبوجیه پسر کوروش درآورد. پس از دوران حاکمیت کورش اول بر خاستگاه هخامنشیان، پارسوماش (کوه‏گیلویه و بویراحمد)، نوه‏اش کورش دوم (کبیر) توانست با اتحاد ایلام و شکست ماد و بابل، امپراطوری بزرگ هخامنشی را به وجود آورد. بسیاری از نام‏های باستانی موجود در استان، به زمان حاکمیت چیش‏پش دوم تا کورش کبیر برمی‏گردد. از آن جمله می تو‏ان: قلعۀ گیو، اوراندان (آرند)، فشیون (فشین)، قلات قلون، شاه بهمن، کمبوس، کالوس، ماندان، و ده‏ها قلعه و مکان دیگر را نام برد.(برقک، همان،5) در دوران هخامنشی، استان کوه¬گیلویه و بویر¬احمد، به ¬خاطر اینکه خاستگاه شاخۀ اول هخامنشی بود، اهمیت خاصی داشت. در روزگار پایانی پادشاهی هخامنشی، آریوبرزن ساتراپ این منطقه و فرماندۀ نیروی دریایی، تنها ساتراپ و فرمانده¬ای بود که بدون سازش با اسکندر تا جان در بدن داشت مقاومت کرد و نامی ‏نیک از خود به یادگار گذاشت. این در حالی بود که فرماندهان و حاکمان زیادی از جمله حاکم پارس (تخت جمشید) با ارسال نامه‏هایی برای اسکندر، سرسپردگی خود را به وی اعلام کردند. در زمان حاکمیت سلوکیان، موقعیت جغرافیایی استان کوه¬گیلویه و بویراحمد به دو بخش تقسیم شده بود. مناطق بهمئی و طیبی‏نشین، جزو موقعیتی سیاسی قرار گرفتند که از زمان آنتیوخوس سوم،( اپیفانوس) به عنوان واحد سیاسی مستقلی به نام آلیمائی به مرکزیت سولک، تا پایان اشکانیان، به حیات سیاسی خود ادامه داد و به‏وسیلۀ اردشیر ساسانی منقرض گردید. نا مناسب نیست که همین‏جا به وجه‏تسمیه‏ سولک بپردازم که عبارتند از: 1- سروک گرفته شده از نام سروگ جد دوم حضرت ابراهیم (ع) می‏باشد. چون در این سرزمین زندگی می‏کرد، قسمتی از این منطقه به نام او سروگ (سروک) نامیده شد. 2- سولک (سروک) گرفته شده از نام معابد در دوره ایلامیان به نام شالولیکی(برقک، همان ،6) (شالوکیا) که به صورت مجزا سولک و لیکی (لیکک) آمده است. 3- سرو گرفته شده از شرو به معنی شاه و شروک یعنی شاه کوچک است و یا منسوب به شاه، که در دوره‏های بعد به صورت سرو (سروک) آمده است که بیانگر شاه کوچک و تابع می‏باشد. 4- سرو گرفته شده از نژاد سرو به¬خصوص مردم قبرس می‏باشد. عده¬ای از یونانیان خاص مردم سرو اروپایی و یونان و قبرس به¬وسیلۀ پادشاهان هخامنشی ازجمله خشایارشاه اسیر و در ایران ساکن شدند. به خاطر سکونت آنهادر این منطقه، آن را سروک (گروه کوچکی از سروهای بزرگ) نامیدند که به معنی منسوب به نژاد سرو می‏باشد. ضمن اینکه دو منطقۀ دیگر با همین نام، در فیلگاه دهدشت و یاسوج واقعند. 5- نام شهری است که به¬وسیلۀ سلوکوس در کنار رود مارون ساخته شد. این شهر، به سلوکه مشهور بود و در وسط راههای ارتباطی با شوش، تخت جمشید و هگمتانه قرار داشت. 6 - سولک (سیلک)، زردی را گویند که به سبب آفتی بر غله¬زار افتد. 7- پرستش ساوول (saval)، از کمارۀ دیوان و دشمن شهریور امشاسپند و اهریمن را، محکوم می‏کند. بنابراین ساوولک به معنی دیو کوچک نامیده شده است. باتوجه به مطلب فوق و در نظر گرفتن این واقعیت که ساسانیان مذهبی، مخالفین خود را دیو می¬خواندند، شاه اشکانی را دیو (ساوول) و شاه اهواز و یا آلیمائی به مرکزیت سروک و یا شالولیکی را ساوولک به معنی دیو کوچک نامیده‏اند؛ چرا که شاه تابع و وابسته به امپراطوری اشکانی بود. 8 - در دورۀ اعراب، دسته¬ای از اعراب مخالف خلیفه، راه کاروان¬های مالیاتی را می‏بستند که به آنها صعلوک می‏گفتند. آنها به گفتۀ خود، سهمشان را از مالیات برمی‏داشتند. صعلوکان در دورۀ اسلامی‏ باتوجه به موقعیت کوهستانی منطقه و دژهای مستحکم و خاص دژ ناظر استفاده می‏کردند. 9- سالک که معنی سؤال¬کننده نیز دارد اشاره به زیارت‎کنندگان خدایان ایلامی ‏در دوره‏های بعدی در این موقعیت جغرافیایی دارد. که از آنها، با سالک و سوالیک هم یاد شده است. 10- سروک به معنی محل رویش سروهای کوچک است و مردم محل، به سرو، سول گویند و به همین خاطر این منطقه به سولک (سروک) مشهور شده است. 11- سالوکان = سالوک (دزد) که فارسی صعلوک است و آنطور که سعدی در بوستان آورده است، به معنی درویش هم آمده است. برهان قاطع سالوک را دزد و راهزن می‏داند ولی باید فارسی صعلوک باشد که درویشان و تهی¬دستان عرب را بدان نام خوانند و گروهی از فقرای عرب بودند که راهزنی می‏کردند و می‏گفتند ما حق خویش از قبل عطایای مسلمین برگیریم و هرچه راهزنی می‏کردند می‏گفتند سلطان را خبر کنید که فلان مبلغ¬ها را صعلوکان گرفته¬اند. المنجد گوید: «صعالیک العرب لصوصهم و فقرائهم» و از قضا سالوک نیز به همین معنی است و چنانکه صاحب برهان پنداشته دزد و خونی و رهزن نیستند بلکه فقرایی بودند که گردهم آمده و به نام اخذ حق خود از بیت¬المال احیاناً به راهزنی و طغیان مشغول می‏شدند. ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان مقارن ضعف طاهریان می‏نویسد که در خراسان طایفه¬ای اوباش به طغیان برخاستنه بودند. راههای متعددی از دورۀ ایلامیان تا به امروز در کوه گیلویه وبویر احمد عبور می کرد از شوش به جنوب و جنوب شرقی، سه راه به موازات خلیج فارس به سوی کرمان، هندوستان و تخت جمشید وجود داشت. سه راه نیز از طریق کهگیلویه (پشت کوه) به سمت فارس (خاص استخر و تخت جمشید) موجود بود. از خلیج فارس به سمت اصفهان و ماد و به ویژه از ارجان به سوی تخت جمشید و اصفهان نیز، چندین راه وجود داشته که به عنوان نمونه، راه ارجان به اصفهان و ماد را مشخص می‏کنیم. راهی که ناصر خسرو قبادیانی از بهبهان تا اصفهان در سال 444هجری قمری طی کرده، از طریق بنادر، وارد ارجان ‏شد و از طریق لیکک، تنگ سولک (سروک)یا ماغر به مرکز فلات، برای توجه خوانندگان چنین ترسیم می شود.

تصاویری از جاده ی ارجان به لردگان

No comments:

Post a Comment