web 2.0

Monday, November 8, 2010

بيچاره زنبور عسل

داستان زنبور عسل مرا به فكر اين ضرب المثل لري انداخت كه مي گويد: "يه عمر كَه و كلور كشيُم يه عزيز مرده ي اُومه لرزنيم" كه مر بوط به زحمات مورچه مي باشد كه يك عمر جمع مي كند ولي حيواني در ظرف چند دقيقه همه را مي خورد.اما داستان به اين صورت بود كه در اواخر ارديبهشت ماه هشتاد وشش در يكي از مناطق زيباي سردسيري به تماشاي جلوه هاي طبيعت مشغول بودم ودر افكار وخيالات خود مشغول شده وكوههاي شما ل غربي وجنوب شرقي وموازي را به مر كزيت كوه نور وزيبائيهاي سردشت تماشا مي كردم، نوازش علفها با نسيمهاي زيباي بهاري همراه با رقص گلهاي رنگارنگ بخصوص لاله هاي واژگون سردشت مرا به خود مشغول كرده بود وارتفاعات سفيد پوش كوه نور با دور نماي كوههاي موازي ودره هاي عميق تا بلنداي دنا بيش از پيش مرا به خود خيره كرده بود كه ناگاه وجود زنبورهاي عسل، مورچه ها، وموريانه ها با انواع پشه هاي بهاري كه در جستجوي گلها وشرايط مورد نياز خود در حركت بودند به همراه پروانه ها وتجسم انواع گلها به خصوص كنه وديگر موجودات انگلي گرديد تا بيش از پيش مرا وادارد تا به زندگي فردي واجتماعي پرندگان وموجودات فوق الذكر بيشتر دقت كنم، وهمين مسئله باعث گرديد به اين مهم توجه نمايم كه اگر قرار باشد در زماني كه فوجهاي كلاغ نوك قرمز با آن هيبت گروهي خود در آسمان ظاهر مي شوند ويا وقتي كه دسته هاي مختلف گنجشك بر روي شاخه هاي زيبا نشسته اند . ناگهان به پرواز در مي آيند. يا سينه سرخها كه با حركتي موزون وصداي خا ص دائما در حركت هستند. يا كبك هاي زيباي خوش خوان ورنگ كه در دره اي ويا كنار بوته اي به حركت در مي آيند يا بر روي سنگي با سر دادن آواز، زيبائي را چند برابر مي كنند. ناگهان نه يك عقاب بلكه چندين عقاب ظاهر شوند چه مي شود آرامش هر گروه از پرندگان در چه شرايطي قرار خواهد گرفت. در چنين تفكراتي غرق شده بودم وزيبائيهاي طبيعت با آن همه موجودات را فراموش كرده بودم كه ناگهان غرشي مرا به خود آورد وبا عث سكوت اغلب پرندگان گرديد وشاهد وناظر بودم كه گروهها ي موجود حالات خاص خود را داشتند وپرنده مهاجم نيز گروه خاصي را مورد حمله قرار داده بود وبيشتر به سمت وسويي يورش آورده بود تا شيره جان يكي از زيبا ترين وخوش خوان ترين پرندگان ، كبك را بچشد وهمين عمل باعث شد تا بيشتر به عمق موجودات فكر كنم وببينم سر نوشت هر كدام چگونه مي باشد .
وقتي خوب دقت كردم مسائل خيلي مهمي برايم روشن شد ودر ميان همه موجودات وخطرات موجود براي جانوران ، ريز ودرشت به اين مسئله رسيدم كه چه تفاوتي ميان مهاجمان وجود دارد وشكارشان چگونه مي باشد.
در مقايسه ميان غالب ومغلوب زندگي عقا ب در ميان ديگر موجودات مرا به خود جلب كرد چرا كه وقتي به عقاب مي انديشيدم ديدم كه حمله او به ديگر پرندگان وصيدهاي خود بخصوص كبك ، شكار براي سير كردن زندگي وگذران عمر واستمرار زندگي است. كه در واقع اكثر جانوران شكار چي چنين وضعيتي داشته ودارند.وهر چه به جانوران وپرندگان بي آزار تر توجه مي كردم ، تلاش آنها براي شكار جانوران وپرندگان وگياهان وبه ويژه گلها ي ديگر تلاش براي ادامه زندگي ودر حد استفاده خود مي باشد و نا خود آگاه ايجاد شرايط لازم براي انسان خلق مي كند كه جانوران درنده را بد نام كرده است وشرورترينشان را با كلمه دد منش معرفي مي كند حا ل آنكه توهين به جانوران است كه آنها را با انسانهاي ستمگر مقايسه كرد چون انسان قانع نمي شود وحد ومرزي در كشتار نمي بيند وجنايات خود را توجيه مي كند .اين سير خلق شرايط براي انسان در گياهان بيشتر است.در اين سير تفكر واحساس زندگي موجودات همه آنها به ذهنم آمدند كه به آنها اشاره مي كنم ، وقتي به زندگي وماهيت مار با نرمي ولطافت او بدون نيش خطر ناك ومرگ آورش توجه كردم دوگانگي آشكاري ميان نرمي ولطافت با نيش زهر آگين آن ديدم كه بي شك انسانهاي متملق وچاپلوس وخوش خط وخال ومنا فق را در ذهن مجسم مي كرد.
ظاهر عقرب هم مرا به خود واداشت تا بگويم بيچاره موجود بند بندي كه در زير سنگها زندگي مي كند اگر دم نداشت چه مي شد ديدم در عالم خيال يكي از بدبخت ترين موجودات است.كه در پناه سنگ خطر ناكترين مي باشدموجود استتار شده اي كه با ضعف خاص ولي در پناه موجود ديگر بدترين است وگاهي انسانهايي با اين ماهيت را نيز صفت عقرب مي دهيم كه در حا ل پناه واحتياط حتي به پناه دهنده خود نيش مي زند وشاعر گويد:
نيش عقرب نه از ره كين است اقتضاي طبيعتش اين است
لانه مورچه ها يي را ديدم كه در مسير خا صي با سرعت وتحركا ت ويژه خود در رفت وآمد بود ند ونظم خا صي در زندگي اجتماعي در پيش گرفته ا ند واگربه موجودي حمله مي كنندخيلي سريع مي توانند با تهاجم گروهي نابودش سازند اما به اين فكر فرو رفتم كه هر چه تلاش مي كنند در زير زمين انبار مي شود وبراي گذران روز سختي است ودر همان حد جمع مي كنند. اما ناگهان برقي در ذهنم جرقه اي زد وبه خود آمدم كه گاهي زحمات چند روزه آنها در كمتر از چند دقيقه بوسيله حيواني از بين مي رود. ديدم كه اين موجود نيز مشكلات خاص خود را دارد.
از زندگي مورچه خارج شدم وسنگي را بلند كردم متوجه انبوهي از موريانه ها شدم وهنوز چند قدمي دور نشده بودم كه حملات پرندگان شروع شد واز بين رفتند . اين مسئله باعث شد تا به خاطره اي از دورا ن كودكي خود متوجه شوم كه قرباغه هاي درون وبرون چاه آبي در فصل بهار چگونه مورد حمله بي رحمانه كلاغان قرار گرفته بودند. ويا يورش ناگهاني فوجها ودسته هاي ملخها كه به هر منطقه اي حمله مي كردند گياهان ريز ودرشت را چگونه از بين مي بردند ومنظره زشتي را بوجود مي آوردند.
در اين احساسات بودم كه گاو زيباي خوش تركيبي نظرم را به خود جلب كرد تا به اين فكر فرو روم ، آيا هندوها بخاطر زيبايي گاوها آنها را دوست داشته و دارندوفلسفه تقدس گاو در مصر قديم چگونه بوده است وسر ستونهاي كاخهاي ايراني چه بوده است؟ديدم دوملت اول فقط فريب ظاهر را خورده اند ولي ملت سوم متوجه قدرت وتوان ونفهمي اين حيوان درعد م احساس فشار شده اند وبار كاخها را روي او انداخته اند .
ناگهان وجود كنه ها وپشه هايي را در بدن گاو مشاهده كردم وبه اين فكر افتادم كه اگر تعدادشان زياد وزياد تر شود زيبائي گاوها چه خواهد شد.اين مسئله مرا به فكر فرار گاوها از پشه ها در بهار انداخت ودر كنار آن به صحنه هاي قديمي درو كردن گندم در مناطق گرمسيري انداخت كه خر مگسها چه بلايي به سر خر مي آوردند وبيچاره را چگونه با خون خودش رنگين مي كردند. حيوان زحمت كشي كه شاعر گويد:
بيچاره خر ار چه نا تميز است چون بار همي برد عزيز است
آري اگر زنبور عسل نبود شايد همه موجودات زنده در فكر وخيالم وارد مي شد و زماني متوجه مي شدم كه صفحا تي را پر كرده ام وقصه هزار داستان را بوجود آورده ام، آري زنبور عسل باعث شد تا ذهن من از فكر كردن به سرگذشت همه موجودات خارج شود وبه زندگي زنبور عسل بپردازم، آن هم در روزهاي زيباي بهاري كه در پايان زمستان زيبا وپر باران جلوه ها وزيبائيهايي مر ا به اين فكر انداخت تا بيش از پيش به زنبور عسل دقت كنم،
در زندگي زنبور عسل اولين چيزي كه مرا به خود مشغول كرد ملكه بود كه هم عامل وحدت وهم موجب تكثير وتخم ريزي مي گرديد كه خود نتيجه نظم وانظباط گروهي زنبور عسل بود. وهمچنين تقسيم كارشان موجب شده است تا هر گروه وظيفه خاص خود را انجام دهند واينجا است كه نظم امركم بوسيله زنبور عسل به انسان درس مي دهد ومشخص مي شود كه عامل وحدت خود باعث تخم ريزي وتكثير وتقسيم وظايف نيز مي باشد. كه درسي دگر است وبر خلاف عقرب، مار، گرگ، ودرندگان، ومورچه خوار وحتي انسان كه بد ترين درنده است مي باشد.
گروهي در دشت ودمن وباغ وچمن ودره ها وكوههاي دور ونزديك پراكنده مي شوند تا با استفاده صحيح از گلهاي زيبا وگياهان خوش بو وخوش طعم بدون آسيب وارد كردن به آنها شهد شيرين شان را مكيده وبارهايي از بهترين محموله گلها وگياهان موجود در طبيعت را با نظمي خا ص بدون واردكردن كوچكترين زيان وخطربه كندو برسانند كه در چنين شرايطي اجازه ورود داشتنددر غير اين شرايط بوسيله ماموران تفتيش بازداشت ونابود مي شدند.
وقتي خوب به عمق مسئله فكر كردم ديدم با اين همه زحمتي كه بهترين شهد ها را به دست مي آورند وآماده مي كنند اما ناگهان حادثه اي بوجود مي آيد ونتيجه همه زحمات زنبورهاي حمل بار وديگران از بين مي رود .
عمل زنبورهاي حمل بار وگروههاي اسكورت وتفتيش مرا به ياد هواپيماهاي باري اين زمان انداخت كه جتهاي شكاري با ورزيده ترين خلبانان آنها را محافظت مي كنند ومطلع ترين وخبره ترين شبكه اطلاعاتي در كم وكيف آنها مي باشند تا خطري براي زندگي گروهي واجتماعي آنها بوجود نياورند.
برمي گردم به زندگي زنبور عسل كه بي خبري نگهبان پر ادعاي كندو ها موجب شكسته شدن يكي از آنها مي شود وبوي عطر عسل طبيعي فضا ومحيط كوهستان واطراف را پر مي كندوبه مشام خرسي قوي مي رسد ونعره زنان سر مي رسد ونگهبان پر ادعاي بيچاره وياوه گو پا به فرار مي گذارد ويا خود را مخفي مي كند وسوراخ موش را آنچنان خريداري مي كند تا خود را نجات دهد. در اين شرايط است كه بايد فضا ي ذهن متوجه صحنه گردد كه با ورود خرس در ميان كندو هاي پر از شهد شيرين عسل طبيعي چه منظره اي بوجود خواهد آمد.
خرس غرش كنان كندو ها را مي شكندوبهترين دستاورد زنبورها را مي خورد وطبق عادت بقيه را در هم مي كوبد ومي شكند وفضاي خاصي بوجود مي آوردوانبوه زياد زنبورها با صداهايي كه سر مي دهند منظره عجيبي را خلق مي كنند وبهترين دستاورد زنبورها را مي خورد ويا از بين مي برد در چنين حالتي اگربخوبي در ذهن خود مجسم كنيم متوجه مي شويم كه زنبور قرمز وپرندگان زنبور خوار اضافه شوند چه محشري براي اين موجودات عام المنفعه وبي آزار بر پا مي شود.
سربازان با همه توان خود در دفاع راه به جايي نمي برند وگروه گروه كشته مي شوند. نيروهاي كارگر ، باركش ، وتفتيش كننده وحتي ملكه ديگر قادر به انجام وظايف خود نمي باشند ودر مجموع همه وهمه در شرايط بحراني قرار مي گيرند ونه تنها قادر نيستند كه عامل وحدت شوند كه باعث فرار ونابودي وبي سراسيمگي مي گردند .
گروههايي كه بخاطر بي نظمي به آسمان مي روند صحنه اي از گرد وغبار بمبهاي شيميايي در ناكازاكي وهيروشيما وجنگهاي جهاني اول ودوم ويازده سپتامبروهشت سا ل دفاع مقدس را در ذهن تداعي كرده وانسان كنجكاو را به هزاران حادثه ديگر بوسيله انسانهاي طالب قدرت مي اندازد.
در چنين شرايطي است كه مورچه راههاي پر ترافيك خود را به اين سمت باز كرده تا از سفره پهن وشهد شيريني كه بر اثر بي مبالاتي نگهبان بلند آوازه هر ميهماني را به خودمي طلبدبه آنجا روند. مورچه هاي ريزودرشت چنان به شيريني حمله مي كنند كه با رسيدن روباه شايد با هر ليسه خود هزاران مورچه را قورت دهد.
درچنين شرايطي است كه هر موجودي به ميزان تلاش وتوان خود بر خوردار خواهد شد وخبري از سرباز وكار گر وملكه وباركش وتفتيش كنند ه ونگهبان پر ادعا وديگر گروههايي كه در تقسيم كار وظيفه اي را انجام مي دادند نيست وبراستي براي انسانهاي، بدتر از درندگان درس وصحنه هاي عبرت آموز است تا بشر دو پا را از ددمنشي نجات دهد گرچه ددان بد نام شده اند وقابل قياس با بشر نيستند.وبدانند كه جدا سخن پر مغز وجالبي است كه مي گويد: كه آ نچه را عاقلان ساليان سال جمع كرده اند جاهلان لحظه اي بر باد مي دهند.
در اين شرايط است كه عقابهاي تيز پروازوصيادان پرندگان خوش آواز نيز به پرواز در مي آيند ولي مارهاي خوش خط وخا ل وچشم نواز وزبان دراز ونيشدارهاي زهر ساز از صحنه مي گريزند.
عقربهاي آتشين نيش ديگر قادر به انجام هيچگونه كاري نخواهند بود. واينجا است كه انسان متوجه مي شود كه اين موجودات گروهي كه داراي انظباط خا ص بودند چگونه بر اثر غفلت نگهبان پر ادعا به چه سر نوشتي گر فتار شده اند وچگونه گروههاي منضبط وداراي بهترين مهندسين ومتخصصين وصنعتگران وكارگران ماهر وكارفرمايان متعهدودسته ها وگروههاي نظم دهنده وخطر شناس همه بر اثر غفلت نگهبان پر ادعاي بي مسئوليت به چه بلايي گرفتار شده وچه صحنه اي را در طبيعت خلق كرده اند كه جبران آن امكان پذير نخواهد بود.
آري در چنين وضعيت وشرايطي است كه عقلا خواهند گفت بيچاره زنبور عسل زيرا در حاليكه همه موجودات از آنها استفاده كرده اند خودشان همه چيز را از دست داده اند وهيچ گروهي از جانوران مهاجم از پستاندار وپرنده وخزنده وبند پا وانگلها وزنبورهاي قرمز وپرندگان زنبور خوار ومور ومورچه وموريانه وروباه وديگر موجوداتي كه به صورت فردي وگروهي از نتيجه زحماتشان وخودشان استفاده كردند تشكر بعمل نياوردند. كه اين خود درس ديگري از جهان وحوادث آن در سرنوشت زنبور عسل است وعجيب نيست كه در اين شرايط خا ص وايجاد شده كنه وموجودات انگلي كه قبل از اين حادثه نظرم را به خود جلب كرد بودند متوجه شدم كه حتي در اين شرايط ودرنده وبازنده وملكه وكارگر وباركش وامنيتي وحتي خرسي كه باعث همه اين وقايع شده بود برايش فرقي ندارند وبه همه آنها مي چسبد وبه زندگي انگلي خود ادامه مي دهد ومرا بيشتر به دقت وتوجه واداشت تا بگويم باز هم بيچاره زنبور عسل وسلام

No comments:

Post a Comment